چشمام و باز میکنم،با دو تا گوی عسلی مواجه میشم دو تا گوی سرد و یخ زده چی دارن این چشما که من و از من دور میکنن باعث میشن کسی بشم که هیچوقت نبودم جوری رفتار کنم که نباید کاری کنم که نباید نشونه تفنگش درست وسط قلبم هدف گرفته شده اما این قلب به ایستادنش به دستای تو راضیه ماشه رو بکش... ۳،۲،۱ حالا دیگه قلبم برای توعه... ziam,larry,niallAll Rights Reserved