
‼️هشدار‼️
این بوک ممکنه برای بعضیا شامل صحنههای دلخراشی باشه پس اگه تحمل دیدن ندارین، لطفا کنارش بزار!
_______
Serendipity
به معنای پیدا شدن کسی بدون اینکه از قبل منتظرش بوده باشی یا دنبالش گشته باشی؛ تحولی از طرف سرنوشت:
'کیم تهیونگ دانشجویی که گذشتهی کثیفی داشته ولی بعد از اون توبه کرده و مسیر زندگیش عوض شد، او سعی داره زندگی عادیش رو با درس خوندن و کار کردن بگذرونه ولی چی میشه اگه ناشناسی بهش تکست بده و با گذشتهش برای اجبارش به خواستههاش، تهدیدش کنه؟'
[این داستان بازنویسی نشده و دارای صدها اشتباه نگارشی، ادبی و... هست؛ امیدوارم ضمن اینکه اشتباهات رو برام کامنت میزارید، تا آخر از داستانم لذت ببرید و لطفا چیزایی مثل "انرژیاش، خاموشیاش" رو که "انرژیش، خاموشیش" مینویسم رو روش زوم نکنید یا حتی کسره که بجاش "ه" آخر چسبان میزارم؛ چون برای راحتی ریدرام اینطور پیش میرم و عمدیه. ولی ممنون میشم کلماتی که از سر حواسپرتی با "حروف" نادرست مینویسم رو برام کامنت بزارید مثل: "صرفه" کردن که درستش میشه "سرفه"]
_______
به قول نویسنده:
یه چیزایی قابل جبران نیست...
مثل دلهایی که شکسته شدن
چشمهانی که خاموش شدن
شخصیتهایی که خورد شدن
کمری که خم شد و در آخر حرمتی که از بین رفت.
روحم بPublic Domain