خلاصه فیک : تهیونگ یک مرد تنها و دیوونه است که توی شهرک [ فراموش شده] زندگی میکنه . جونگکوک که تازه وارد این شهرک شده ، همسایه تهیونگه و با رایحه دارچین متوجه حضورش میشه . همه چیز از جایی شروع میشه که تهیونگ مدت زیادی به نقاشی توی موزه خیره است و این موضوع ، توجه کوک رو جلب میکنه. چی میشه اگه مردی رو ببینی که توی دنیای آلیس در سرزمین عجایب گیر کرده و روی سر تو ، یک کلاه بزرگ میبینه ؟ کرم ها ، گل های سخن گو ، گربه هایی که ناپدید میشن و خرگوشی که همیشه دیرش شده . ولی اگه همه اینها تصادفی نباشه چی ؟ من میتونم قبل از خوردن صبحونه ، شیش تا چیز غیر ممکن رو بشمورم . ورق اینبار بازی جدیدی رو شروع کرده ♤♡◇♧Public Domain