سوکجین ۴۴ ساله و نامجون ۴۲ ساله والدین تهیونگ ۲۴ جانگکوک ۲۲ و سوبین ۱۹ هستن
○تهیونگ که فرزند بزرگ این زوجه به تازگی با یونگی ۲۷ ساله نامزده کرده و باید خیلی مسولیت ها رو قبول کنه
○جانگکوک خاطرخواه بهترین دوست برادرش یعنی جیمینه و برای به دست آوردنش یه سری مشکلات رو باید حل کنه
○سوبین مکنه ی خونه و پسر سر به راهیه اما دوست پسرش یونجون یه کم زیادی شیطونه و این رابطه شون رو یه کم پیچیده میکنه
○سوکجین که سنی ازش گذشته و پسراش هرکدوم مردی شدن برای خودشون یه دفعه متوجه تغییری توی زندگیش میشه و بهمش میریزه
○در مسیر داستان هرکدوم شخصیت ها مجبورن با چیزی که براشون پیش اومده کنار بیان و قبول کنن که همه چیز اوکیه و هیچ اشکالی نداره
#Reyhoon
امپراطور جئون جونگکوک به لونا خودش کیم تهیونگ علاقه ای نداره لونا که دیگه نمیتونه این شرایط رو تحمل کنه تصمیم میگیره بدنش برای همیشه ترک کنه چی میشه اگر همزادش در دنیا دیگه کیم تهیونگ رییس قوی و قدرتمند کمپانی VBLوقتی از خواب پامیشه قیافه خودش رو تو آینه ببینه ولی تو بدن ظریف و زیبا لونا باشه ...
قسمتی از داستان :
نیشخند عجیبی زد و دمگوشم زمزمه وار گفت
+اگر میخوای اجازه بدم بری باید قبل رفتن کاری که میخوام انجام بدی لونای من
_چی میخوای زودتر بگو که زودتر بتونم از این مکان عجیب غریب برم و دیگه تورو نبینم
آروم گوشه لبم بوسید و درحالی که به طرف دیگه صورتم میرفت لب زد
+باید بچمو به دنیا بیاری
•𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: *𝑲𝒐𝒐𝒌𝒗*𝒂𝒏𝒅...
•𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:*𝑹𝒐𝒚𝒂𝒍*𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆*𝒇𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚*𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔*𝑺𝒎𝒖𝒕*𝒎𝒑𝒆𝒓𝒈