سوکجین ۴۴ ساله و نامجون ۴۲ ساله والدین تهیونگ ۲۴ جانگکوک ۲۲ و سوبین ۱۹ هستن
○تهیونگ که فرزند بزرگ این زوجه به تازگی با یونگی ۲۷ ساله نامزده کرده و باید خیلی مسولیت ها رو قبول کنه
○جانگکوک خاطرخواه بهترین دوست برادرش یعنی جیمینه و برای به دست آوردنش یه سری مشکلات رو باید حل کنه
○سوبین مکنه ی خونه و پسر سر به راهیه اما دوست پسرش یونجون یه کم زیادی شیطونه و این رابطه شون رو یه کم پیچیده میکنه
○سوکجین که سنی ازش گذشته و پسراش هرکدوم مردی شدن برای خودشون یه دفعه متوجه تغییری توی زندگیش میشه و بهمش میریزه
○در مسیر داستان هرکدوم شخصیت ها مجبورن با چیزی که براشون پیش اومده کنار بیان و قبول کنن که همه چیز اوکیه و هیچ اشکالی نداره
#Reyhoon
قرار بود یه زندگی ساده داشته باشه؛ همونی که از اول دنبالش بود اما دیدن اینکه تمام حقش، توی دست آدمای دیگه داره دست به دست میچرخه، انتقام و سرکشی درونش رو بیدار کرد. به اطرافش نگاه کرد و دنبال قدرتمندترین آدمی گشت که میتونست ازش استفاده کنه.
فارغ از اینکه رئیس کیم سالها از دور تماشاش میکرد...
- مطمئنی پشیمون نمیشی؟
+من همیشه پاهام برای تو بازه رئیس کیم
^فصل یک: فول^
------
کاپل: ویکوک، سکرت
ژانر: درام، مافیا، انگست، اسمات
° فصل دو: آنگویینگ °
بعد از گذروندن تمام بالا و پایینها، به یه آدم دیگه تبدیل شدن؛ خودشون رو نمیشناختن اما میدونستن که هنوز قلبشون برای خونه میتپه...
- حتی اگه خدا به کمک آدما هم نیاد، بازم همه باورش دارن چون نیاز دارن تو ذهنشون یه تکیهگاه داشته باشن. تو خدای منی؛ با وجود تمام زخمایی که بهم میزنی من باز به تو تکیه میکنم...
writer:anahide