شاید شب نوشتها
  • Reads 39
  • Votes 4
  • Parts 4
  • Reads 39
  • Votes 4
  • Parts 4
Ongoing, First published Jun 16, 2022
احساس می کنم خیلی عمر کردم. به پشت سرم که نگاه می کنم می بینم یه مسیر طولانی و سخت رو اومدم. خیلی روزها بود که حس میکردم چرا سختی ها تموم نمیشه. ولی بدترین هاشون هم تموم شدن. همه دردها، همه بن بست ها، همه بریدن ها، همه اون خستگی ها، همه اون لحظه های اضطراب، ترس . 
همه اینها با هم نبودن
اونا گاهی لحظه های هراس زندگی من بودن
لحظاتی که زندگی م تو لبه خطرناکی قرار گرفت، ممکن بود خیلی چیزها رو از دست بدم

همه ما ممکنه این لحظه ها رو تجربه کرده باشیم

حالا بعد سالها به پشت سرم که نگاه می کنم می بینم چقدر قوی بودم ، چطور رها نکردم، نترسیدم، ادامه دادم

باور دارم که خدا ، یه نیرو ، یه چیزی همیشه مراقبم بود
اگه نبود همه اون دردها میتونست بدتر باشه
میتونست بیشتر باشه
All Rights Reserved
Sign up to add شاید شب نوشتها to your library and receive updates
or
#110روزمره
Content Guidelines
You may also like
You may also like
Slide 1 of 10
Violet♡[Ziam] Season 1 Completed cover
Didn't see this picture of BTS!? cover
꧁d͎a͎r͎k͎ r�͎o͎o͎m͎ ꧂ = ✔︎{ อันตราย}completed  cover
I'm not omega cover
پارافیلا(ویکوک cover
game cover
معرفی فیک:))) cover
°• 𝒀𝒐𝒖 𝒂𝒓𝒆 𝒂 𝒏𝒖𝒕 •° cover
شیرین ترین اشتباه 🔞⛓️ cover
■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■ cover

Violet♡[Ziam] Season 1 Completed

64 parts Ongoing

بقراط میگه هر آدمی یکی از رنگ های آبی، قرمز، سبز یا زرده اما من میگم تو ویولتی... زیباترین تناژ بنفش💜 "اگه روحیه حساسی دارید خوندن این بوک رو بهتون پیشنهاد نمیکنم" آپ نامنظم