ʚ Fanfiction Ongoing ɞ ꒰ Couple: YoonMin ꒱ ꒰ Genre: Romance, Smut, Angst, Dram, Melo Dram ꒱ شاید اگه یک روز ازم بپرسن چی بیشتر از همه آزارت میده، نتونم از بین افکارم چیزی رو انتخاب کنم... احتمالا زندگی برام نوعی آزار و شکنجه محسوب میشه. چطوری میشه از یک چیز جزئی، کلیت رو انتخاب کرد؟ احتمالا نمیشه، و درد یک کلمه جزئی و زندگی کلیت این درده در اصل زندگی یک کوه همراه با سراشیبی رو به بالاست که برعکس تصورت هرچی به نوک قله اش نزدیک تر میشی، به جای خوشحال تر بودن غمگین تری و درد پاهات اونقدر زیاد میشه که فراموش میکنی باید از مناظر اطراف لذت ببری. در کل فراموش میکنی این مسیر فقط برای رسیدن به قله نیست و چیز های بیشتری هم داره. فکر کنم زمانی این موضوع رو فهمیدم که زندگیم بین نقطه ای گیر افتاده بود، کم آورده بودم و با پاهایی که از درد میلرزید بین مسیرم متوقف شده بودم اون زمان وقتی برای مدت زمانی نسبتا طولانی ایستاده بودم و حرکتی نمیکردم، بالاخره متوجه اطراف شدم و فهمیدم که در کنار درد زیادی که توی قلبم و حتی استخوان هام نفوذ کرده، شیرینی خاصی نهفته است. اینطوری شد که تصمیم گرفتم از سرخوشی آبی بگم داستانی که متعلق به فراز و نشیب احساسات کودکانه ای که بالغ میشه و افکاری که در نهایت تبدیل به محافظ تو برای تحمل کردن این درد میشن... ˗ˏˋ Writer: Ana ˎˊ˗