بعد از یه مدت طولانی قرار شد چانیول رو ببینه اما وقتی برگشت خونه هیچکی اونجا نبود... چانیول و حیوون خونگی جدیدش رفته بودن آتلیه که دوتایی عکس پدر و دختری بگیرن و کارشون اونقدر طولانی شد که بکهیون میگرنش از عصبانیت و حرص اوت کرده بود... میخواین بدونین پارک چانیول کسی که بهش لقب دوست پسر ملی رو دادن چجوری برای آروم کردن دوستپسر خودش تلاش میکنه؟ پس حتما این وانشات رو بخونین. فیکشن؛ من فقط دلم برات تنگ شده بود کاپل؛ چانبک ژانر؛ برشی از زندگی، ریل لایف، اسمات نویسنده؛ دارسی چنل تلگرام؛ AmorFictionAll Rights Reserved
1 part