خلاصه داستان : کیمجیسو ـه ۱۱ ساله بعد از برگشت از مدرسه به خونه با دردناکترین و باورناپذیر ترین صحنه ای که هرکسی میتونه بهش فکر کنه مواجه میشه ؛ در حالی که هیچ کاری از دستش برنمیاد بالهاش شکسته ! پارک چهیونگی که هر روز به امید اینکه بلاخره مادرش برمیگرده توی اون پرورشگاه لعنتی چشمهاش رو باز میکنه ولی هربار ناامید تر میشه ، لالیسایی که صدای روح شکستش التماس میکنه رو میشنوه ولی باید فرار کنه چاره ء دیگه ای نداره . کسی از جنی خبر داره ؟ کیمجنی که از نظر خودش چشم هاش جذاب تر از هرچیزی بود چرا ارزو میکنه کاش قدرت دیدن نداشت ! اگه روح انسان هیچ محدودیتی نداره پس چطور چهارتا دختر خاکستر روح آتیش گرفته خودشون رو تو یه شیشه میریزن تا یه روز برگردن ؟! کاپل : تهنی ، رزمین ، لیزکوک ، جینسو بقیه اعضای BTS نقشه مهمی تو روند داستان دارن ، صرفا چون کاپل نیستن دلیل نمیشه نقششون تاثیرگذار نباشه. - هلو اوریبادی☀️ من سعی کردم اون سناریوی باحالی که تو ذهنم بود رو براتون بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد.All Rights Reserved