در سرزمینی که چهار قلمروی شمالی، جنوبی، شرقی و غربیش هر کدوم توسط یک قبیلهی خاص از گرگینهها فرمانروایی میشدن و هر چهار قبیله در صلح و آرامش زندگی میکردن، ناگهان جنگی بیسابقه، حاصل از حرص و طمع رهبر جدید آلفاهای شمالی به اسم کریستوفر بنگ شکل میگیره و سرزمینهای زیادی رو به نابودی میکشونه.
از جمله آثار مخرب این جنگ، نابودی قبیلهی جنوبی، خیانت قبیلهی شرقی و به اسارت گرفته شدن رهبر قبیلهی غربی به اسم فلیکس لی بود.
حالا تنها رهبر باقی مونده، فلیکس لی، امگای رهبری بود که باید به تنهایی جلوی کریستوفر بنگ رو میگرفت.
آیا فلیکس، رهبر لایق و شجاع قبیلهی غربی میتونست با وجود اسیر بودنش، آلفای قدرتمند و طماع قبیلهی شمالی رو شکست بده؟!
↝Couple: Chanlix, Hyunin
↝Genre: Werewolf, Historical, Harsh, Romance, Smut, NC +18
↝Writer: Philip
خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو میگیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ...
البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین ....
بخشی از داستان :
دیگه نمیتونست جلوی احساساتش رو بگیره!
انگار تک تک سلولهای وجودش، از بیرحمی اون فرشتهی شکلاتی به درد اومده بود.
چشمای قرمز و اشکآلودش رو به موجودی که، هر پلک زدنش قلبش رو زیر و رو میکرد، دوخت.
با دیدن چشمان اشکی تنها عشق زندگیش، حالش ویرون تر شد. دستای لرزونش رو به صورتش کشید تا شاید آروم بشه.
با صدای گرفته و بمش گفت:
-من نمیدونم تو از من، توی تصوراتت چه هیولایی ساختی شکلات؛ اما من بدون تو خوب بودم.
بیقراریش بیشتر شد و فریاد کشید:
-من بدون عشق تو بهتر از این ها بودم. تو منو عاشق خودت کردی و باید مسئولیتش رو قبول کنی...!
____________
کاپل اصلی :کوکوی
کاپل های فرعی :هوسوک_رزیتا/نامجین
داستان بیشتر محوره کوکوی میچرخه و برای کاپل دیگه ای این فیک رو شروع نکنید
#kookv#کوکوی#bts