در سرزمینی که چهار قلمروی شمالی، جنوبی، شرقی و غربیش هر کدوم توسط یک قبیلهی خاص از گرگینهها فرمانروایی میشدن و هر چهار قبیله در صلح و آرامش زندگی میکردن، ناگهان جنگی بیسابقه، حاصل از حرص و طمع رهبر جدید آلفاهای شمالی به اسم کریستوفر بنگ شکل میگیره و سرزمینهای زیادی رو به نابودی میکشونه.
از جمله آثار مخرب این جنگ، نابودی قبیلهی جنوبی، خیانت قبیلهی شرقی و به اسارت گرفته شدن رهبر قبیلهی غربی به اسم فلیکس لی بود.
حالا تنها رهبر باقی مونده، فلیکس لی، امگای رهبری بود که باید به تنهایی جلوی کریستوفر بنگ رو میگرفت.
آیا فلیکس، رهبر لایق و شجاع قبیلهی غربی میتونست با وجود اسیر بودنش، آلفای قدرتمند و طماع قبیلهی شمالی رو شکست بده؟!
↝Couple: Chanlix, Hyunin
↝Genre: Werewolf, Historical, Harsh, Romance, Smut, NC +18
↝Writer: Philip
کاپل: VKOOK
ژانر: امگاوورس_دارک رومنس_اسمات_انگست[کم] +18
زمان اپ: در هفته
[خلاصه]
جونگکوک تنها پسر پادشاه که زیبایی وقدرتش زبانزد همه بود. یک دو رگه خوناشام و گرگینس که کسی جز خودش و مادرش از این راز خبر نداره اون تمام عمرش رو برای به دست اوردن تخت پادشاهی تلاش کرد و گرگ امگای درونش رو همیشه سرکوب کرده تا هیچکس متوجه نشه اون یه دورگهس..
تهیونگ تنها گرگ آلفای مشکی با چشمای طلایی و قوی ترین الفا در قبیله ی گرگینه هاس کسی جرعت مخالفت یا توانایی مقابله با اون رو نداشت تا اینکه خوناشام ها بهش خیانت میکنن.و با تنها جادوی سیاهی که مال هزاران سال پیش بود قدرتش رو مهر و موم میکنن و سلطنت رو ازش میگیرن. تهیونگ بعد از ازدست دادن خانواده و قدرتش به همراه گرگینه ها به دل جنگلهای تاریکی فرو میره و کم کم فراموش میشه ولی در تاریکی ..
____________________________
+چی ازم میخای؟
_من سر همچیز رقابت میکنم جونگکوک بجز عشق
اگه میخای طرف من باشی همیجا منو ببوس منم دنیارو برات به اتیش میکشم!
______________________________
+ نمیتونم تاریکی زندگیت رو کم کنم ولی میتونم منم باهات وارد تاریکی بشم تا تنها نباشی...
____________________________________
+تو واقعا یه گنده بکی... تا حالا گرگی رو به بزرگی تو ندیدم
تهیونگ لبهاش رو به گوش جونگکوک چسبوند و با زمزمه بغل گوشش گفت:
ـ ولی با