امگای لوس تهیونگ به امگای رو به روش خیره بود. بوی قهوه ی توی کافه بینیش رو پر کرده بود ولی بازم میتونست عطر شیرین وانیل و توت فرنگی جیمین رو حس کنه. چند بار پلک زد. - پس داری میگی که میخوای من نقش نامزد قلابیت رو بازی کنم؟ - آره - و حاضری بابتش بهم پول بدی؟ - البته ... وگرنه که قرارداد کاری نیست... - چقدر؟ - خب....ده برابر حقوقت تو شرکت تهیونگ باور نمیکرد داره چی میشنوه. قرار بود هم کار پیدا کنه هم یه پول هنگفت؟ - خب اگه مثلا....قبول کنم قرار دادمون شامل چی میشه؟ جیمین یکم فکر کرد. - اول از همه...امشب ... باید باهم بریم مهمونی خانوادگی من....و خب من تقریبا سه ماه پیش به بابام گفتم که چند وقته با یکی قرارمیزارم و به همین زودی قراره نامزد کنیم..... تهیونگ با دقت قرارداد رو خوند. چیزی که باب میلش نباشه وجود نداشت. بعد از اینکه تهیونگ قرار داد رو امضا کرد به همراه جیمین از شرکت خارج شد. امیدوار بود پشیمون نشه. با خودش فکر کرد نامزد قلابی یه امگای لوس بودن اصلا کار سختی نیست. اصلا مگه پارک جیمین کی بود؟ تهیونگ که تا حالا اصلا اسمش رو هم نشنیده بود.