𝐅𝐢𝐧𝐞 𝐥𝐢𝐧𝐞 (ᴾᵉʳˢⁱᵃⁿ ᵀʳᵃⁿˢˡᵃᵗⁱᵒⁿ)
  • Reads 17,686
  • Votes 279
  • Parts 1
  • Reads 17,686
  • Votes 279
  • Parts 1
Complete, First published Jul 16, 2022
═────•⊱•𖨆♡𖨆•⊰•────═
•⛔ Fic: #Fine line
═────•⊱•𖨆♡𖨆•⊰•────═

بین عشق و نفرت یک مرز باریک وجود داره. پارک جیمین جئون جونگکوک رو ملاقات میکنه و اون‌ها به محض اولین دیدار از همدیگه متنفر میشن اما جیمین اگه میخواد خونه‌ی قشنگشو نگه داره به یک همخونه‌ی جدید نیاز داره و جونگکوک هم به جایی برای زندگی.
زندگی با دشمنت ایده‌ی خوبی نیست. یا شاید هم این بهترین ایده‌ای باشه که هر کدوم از اون‌ها تا به حال داشتن

زمان آپ: هر یکشنبه 6 بعد از ظهر 

• 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒: 𝐾𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛/𝑇𝑎𝑒𝑔𝑖
• ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, ꜱᴍᴜᴛ, ꜰʟᴜꜰꜰ, ʟɪɢʜᴛ ᴀɴɢꜱᴛ
• 𝐴𝑢𝑡ℎ𝑜𝑟: 𝑆𝑢𝑔𝑎_𝐿𝑜𝑙𝑙𝑖𝑒
• 𝑇𝑟𝑎𝑛𝑠𝑙𝑎𝑡𝑜𝑟𝑠: 𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛𝑢𝑛𝑖𝑣𝑒𝑟𝑠𝑒 𝑡𝑒𝑎𝑚
All Rights Reserved
Sign up to add 𝐅𝐢𝐧𝐞 𝐥𝐢𝐧𝐞 (ᴾᵉʳˢⁱᵃⁿ ᵀʳᵃⁿˢˡᵃᵗⁱᵒⁿ) to your library and receive updates
or
#4romace
Content Guidelines
You may also like
𝒖𝒏𝒌𝒏𝒐𝒘𝒏 by im_roro_
33 parts Complete
𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞=𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧/𝐧𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞=𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭/𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞/𝐬𝐦𝐮𝐭/𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲𝐞𝐧𝐝 𝐍𝐚𝐦𝐞= 𝐮𝐧𝐤𝐧𝐨𝐰𝐧 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐛𝐲=𝐫𝐨𝐫𝐨🧁 𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲... "همش تقصیر من بود...من نباید مادرم و مجبور میکردم از اون خونه فرار کنیم...همش بخاطر وجود من بود...سعی کردم...سعی کردم اون خاطرات و فراموش کنم...تا مدت ها نه راجبش حرف میزدم و نه حتی بهش فکر میکردم چون... تحمل نداشتم، اگه به فکر کردن راجبش ادامه میدادم...مثل پدرم میشدم،من نمیخواستم کسی رو بکشم..‌‌. من میخواستم ادم خوبی باشم جونگکوک...میفهمی؟...تو منو میفهمی دیگه؟...مگه نه؟" سعی کرد اشک هاشو پس بزنه و نگاه مطمئنش و به چشم های جیمین بدوزه... "به من گوش بده جیمین...فقط من" مردک های لرزون جیمین هرجایی رو نگاه میکردن به جز چشم های عاشق و مطمئنی که بهش دوخته شده بود...اما جونگکوک محکم تر نگهش داشت تا جایی که بالاخره تسلیم شد و تو کهکشان چشم های جونگکوک غرق شد... "منو ببین...به حرفام گوش بده...باشه؟...تو هیج تقصیری نداشتی...هیچ وقت...تو همه چیز منی...تو زندگی منی...میفهمی؟...منو میبینی؟...هیچ وقت وجود خودتو نادیده نگیر‌...چون تو عزیز دل کسی هستی که...حاضر هر کاری برات بکنه..."
•Boyfriend's Sisters• by Cruellalove
5 parts Complete
*چندشاتی: خواهران ِ دوست پسر* •~خلاصه: پارک.. جی.. مین.. فرزند پارک جانگ یو، دانشجوی رشته ی حقوق دانشگاه ملی سئول.. پسری که از زیبایی چیزی کم نداره(البته این نظر خودشه!) و همینطور باهوش ترین دانشجوی حقوق دانشگاه(اینم نظر خودشه..!) از بچگی عادت داشت تمام سعی‌شو بکنه که توی همه چیز بهترین باشه.. و میشه گفت همیشه هم موفق بود.. مثال بارزش وقتی بود که نرسیده به دانشگاه، توی ترم اولش تونست دل بهترین پسر دانشکده فیزیک ببره و اینکارو درحالی کرد که جئون جونگکوک اصلا نمی دونست گیه! حالا بعد از یک سال و نیم رابطه.. جیمین قرار بود با خانواده ی جونگکوک آشنا بشه و این برای پسر وحشتناک بود.. وحشتناااککک.. چون خانواده ی جئون خانواده ی بزرگی بودن.. جونگکوک تک پسر آقای جئون بود و از همه بدتر.. جونگکوک چهارتا خواهر داشت!! و این برای جیمینی که پرونده آینده‌اشو با اون پسر بسته بود و چکش رو هم کوبونده بود و به خاطر اخلاق کمال گراش، میخواست توی دید همه عالی جلوه کنه.. خوده خوده بدبختی بود.. خوده خودش!... حالا ببینم.. کسی میدونه پارک جیمین خوشگل باهوش، قراره چطوری چند روزو با جئون‌ها سر کنه؟ خواهرای جونگکوک.. جیمینو میپذیرن؟ ژانر: فلاف، کمدی، رومنس کاپل: کوکمین به قلم: اقیانوس
You may also like
Slide 1 of 10
𝒖𝒏𝒌𝒏𝒐𝒘𝒏 cover
seven⁷/متوقف شده  cover
🔞Mу Sweet Killer🔞 cover
"Just for the sake of others" cover
My Medicine cover
لیموتُرش|کوکمین|کامل|چاپ‌شده cover
•Boyfriend's Sisters• cover
Amnesia cover
A Brand New Day (We Shine) || Persian Translation cover
𝑾𝒊𝒍𝒅 𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏 || 𝑲𝑽 cover

𝒖𝒏𝒌𝒏𝒐𝒘𝒏

33 parts Complete

𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞=𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧/𝐧𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞=𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭/𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞/𝐬𝐦𝐮𝐭/𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲𝐞𝐧𝐝 𝐍𝐚𝐦𝐞= 𝐮𝐧𝐤𝐧𝐨𝐰𝐧 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐛𝐲=𝐫𝐨𝐫𝐨🧁 𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲... "همش تقصیر من بود...من نباید مادرم و مجبور میکردم از اون خونه فرار کنیم...همش بخاطر وجود من بود...سعی کردم...سعی کردم اون خاطرات و فراموش کنم...تا مدت ها نه راجبش حرف میزدم و نه حتی بهش فکر میکردم چون... تحمل نداشتم، اگه به فکر کردن راجبش ادامه میدادم...مثل پدرم میشدم،من نمیخواستم کسی رو بکشم..‌‌. من میخواستم ادم خوبی باشم جونگکوک...میفهمی؟...تو منو میفهمی دیگه؟...مگه نه؟" سعی کرد اشک هاشو پس بزنه و نگاه مطمئنش و به چشم های جیمین بدوزه... "به من گوش بده جیمین...فقط من" مردک های لرزون جیمین هرجایی رو نگاه میکردن به جز چشم های عاشق و مطمئنی که بهش دوخته شده بود...اما جونگکوک محکم تر نگهش داشت تا جایی که بالاخره تسلیم شد و تو کهکشان چشم های جونگکوک غرق شد... "منو ببین...به حرفام گوش بده...باشه؟...تو هیج تقصیری نداشتی...هیچ وقت...تو همه چیز منی...تو زندگی منی...میفهمی؟...منو میبینی؟...هیچ وقت وجود خودتو نادیده نگیر‌...چون تو عزیز دل کسی هستی که...حاضر هر کاری برات بکنه..."