🌾N͏a͏m͏e͏: Luminary 🥢C͏o͏u͏p͏l͏e͏: V͏h͏o͏p͏e͏, Kookmin 🌾G͏e͏n͏r͏e͏: Historical, Romance, Smut 🥢W͏r͏i͏t͏e͏r͏: Sana Gray 🌾A Part Of Story: 《 "میبینم یه چیزایی توی چنته داری!" زمزمه کرد و نفس های داغش روی صورتش شد. مردمک های لرزونش رو روی اجزای صورتش چرخوند و خواست ازش فاصله بگیره اما انگشت های پسر دور دستش سفت تر شدن. "شاید توی اینم استعداد دارم..." نیشخندش رو عمیقتر کرد و برای تلافی، خودش بود که سینش رو بهش چسبوند و حالا فاصلشون چیزی جز یه نفس نبود. نگاه براقش توان هر چیزی رو میگرفت و نمیتونست روی چیزی تمرکز کنه، اون هم زمانی که فقط میتونست اون فاصله لعنتی رو با بوسه زدن به لب های سرخ و خوش حالتش پر کنه! "دیگه توی چی استعداد داری؟" کمی روش خم شد و پسر برای حفظ تعادلش، شمشیر رو روی زمین انداخت و کف دست هاش رو به سینه سفتش کشید. "نمیدونم، خودت چه فکری میکنی؟..." پوزخندی زد و با رها کردن بازوش، کمرش رو چنگ زد. "شاید از خود بی خود کردن دیگران با هر حرفی که از اون لبای خوشگلت بیرون میاد!" 》 🥢The End: ? 🌾Bts Fiction