Couple: Kaihun Genre: Angst, sadness, daddykink, dram Update on: Thursday Written by: Erwin خلاصه: سهون هیجده ساله به تازگی وارد دانشکده ی ادبیات انگلیسی شده و فقط با مادرش زندگی میکنه. جونگین مرد سی و هشت ساله ای که بعد از تحصیل و تدریس رشته ی مشابه با سهون از خارج برمیگرده به کشورش و چون عادت نداره به سختی با محیط جدیدش خو میگیره. یکی از خونه های ویلایی تو شهر اولسان رو اجاره میکنه و یه روز به اجبار مادر سهون داخل خونشون میره. محوطه ی بزرگی رو طی میکنه و همونطور که تو حیاط چرخ میزنه پسری رو میبینه که با تیشرت و شلوارک سفید رو چمنا دراز کشیده و مشغول نگاه کردن مجله ی مُده. جونگین نزدیک تر میره و توجه سهون به قدمایی که نزدیکش میان جلب میشه، سرش رو بالا میگیره و با دیدن کای لبخند پررنگی میزنه. کای چهره ی بانمک پسر رو آنالیز میکنه، لب های صورتی، دندون های ارتودنسی شده، پوست سفید، موهای پر کلاغی، گونه های برجسته و البته چشم های گربه ای شکلش! زمزمه وار میگه: قشنگه. و جونگین از این طریق وارد زندگی سهون میشه تا... "این فیکشن بازگردانی رمان لولیتاست و صرفا برای اصلاح بهتره فضای داستان تغییراتی بوجود اومده تا ناهنجاری ها تا حد زیادی از بین بره. ممنون که لولیتارو برای خوندن انتخاب کردین، امیدوارم لذت ببرین."