𖦹 ݈݇-𖢖⃟💸ᴡᴏɴᴅᴇʀᴡᴀʟʟ ༆꯭ ᷍❖✨ ڪسی که تا به خودت میای میبینی تمام مدت داشتی بهش فکر میکردی...شخصی که کاملا شیفتشی... زندگی با نفس کشیدن شروع میشه...یک نفس دردناک که نوزادی که حتی دنیا رو ندیده رو وادار به گریه کردن میکنه ولی هیچکس این لحظه رو به یاد نداره...شاید برای همین که همه به قهرمانها و خوب شدن روزها...تموم شدن سختیها و عدالت، مهربونی، امید، لبخند، دوستی و بخشش باور دارن...شاید اگه به یاد داشتن از همون اولش فقط اشک، جیغ و گریه، درد و رنج اولین احساسات بودند...دیگه هیچوقت از احساسات و خوب بودن حرف نمیزدن. پارک چانیول یک پسر ساکت بود که فقط به خشم و ترس باور داشت. یک دانشجوی کارشناسی ارشد مکانیک که بدون آرزو، هدف و رویا زندگی میکرد..،شاید برای همین بود که رفته بود سراغ ماشینها و چرخدندهها...جایی که چشمش به رنگ قرمز نیفته و اسمی از عشق، قلب، علاقه و شیفتگی نشنوه. بین کیف ابزارش و طرح ساخت رباتها و ماشینهاش فقط میشد فلزات نقرهای و رنگ خاکستری رو دید...هیچ راهی برای دیدن رنگ سرخ یا به یادآوردن عشق وجود نداشت. همهی اینها تا قبل از دیدن پسری بود که انگار از کتاب قصهها و سرزمین رویاها بیرون اومده بود چون حتی چشمهاش هم قرمز بود... Couple: chanbaek Genre: fluff, romance, action, smutAll Rights Reserved