The Passenger
  • LECTURES 379
  • Votes 94
  • Parties 13
  • LECTURES 379
  • Votes 94
  • Parties 13
Terminé, Publié initialement juil. 27, 2022
" من مسافری بی نام و نشون بودم و تو...
تو قرار بود چی بوده باشی؟ "

" دونستنش چیزی رو عوض میکنه؟"

" نه! اما.. شاید اگه میفهمیدم، میتونستم بیشتر کنارت بمونم زیبا "

" الهه ی خواب تو "

" چـ...چی؟ "






کاپل: تهکوک

ژانر: تخیلی
Tous Droits Réservés
Inscrivez-vous pour ajouter The Passenger à votre bibliothèque et recevoir les mises à jour
ou
#11رویا
Directives de Contenu
Vous aimerez aussi
𝑴𝒐𝒓𝒑𝒉𝒊𝒏𝒆 :]] مورفین , écrit par naziii6u
14 chapitres En cours d'écriture
𝒎𝒐𝒓𝒑𝒉𝒊𝒏𝒆 ][ مورفین کاپل اصلی:تهکوک ....یونمین...نامجین لطفا فیک رو از اولش قضاوت نکنید . (( هیچی اونطور که میخایم پیش نمیره )) تیکه ای از رمان : ............................... ×لعنتی!! لعنتی!! ن..نمیشه...ن.نهه.... نههه .... من دوسش دارم!!!....من طاقشو..ندارم...میدونی که میمیرم... با حالت هیستریکی داشت با خودش تکرار میکرد انقدر حالش بد بود که حتی توجهی به دست رو شونش نکرد _میدونم!میدونم!! اما این به نفع خودشه . و دقیقه بعد فقط صدای شکستن شیشه بود که به گوش میرسید . ................................ با شنیدن صدای اشنایی که اسمشو صدا میزد ایستاد اما برنگشت و کاش برمیگشت و حداقل برای اخرین بار دنیاش و میدید . ×میدونی چیه ؟؟ مکثی کرد . ×میگن قاتل برمیگرده به صحنه جرم ..... نفس عمیقی کشید و ادامه داد . ×تو منو کشتی.... منتظرت میمونم تا برگردی!! با صدای خنده بلندش با تعجب به سمتش برمیگرده حین خنده باصدای بلندی گفت ×وای پسر همیشه دلم میخواست اینو بگم ! ............................. ×..گفتی..چی ؟ کم نیاورد و جواب داد . ÷ گفتم تو آسمون منی . ابروهاش رو بالا انداخت و در جواب گفت ×عه اینطوریه پس توعم مورفین منی :)) دندون هاشو روهم فشار داد . ÷قبول نیست!!!!! ___________________________________________________________________________________________
Vous aimerez aussi
Slide 1 of 10
GIANT...VKOOK cover
𝙗𝙪𝙩𝙩𝙚𝙧𝙛𝙡𝙮 𝙚𝙛𝙛𝙚𝙘𝙩 -ʏᴍ cover
هیچ‌کسان ۵ روح لکه‌ دار cover
افسانه‌های فولکلور ژاپنی cover
cinderella cover
🔱Fate Number Four🔆 cover
BL_GL cover
قهوه شیرین cover
𝑴𝒐𝒓𝒑𝒉𝒊𝒏𝒆 :]] مورفین  cover
شعبده باز/magician cover

GIANT...VKOOK

7 chapitres En cours d'écriture

تهیونگ : اگه میخواستم زندگیمو به صورت داستان دربیارم و اونو بنویسم میگفتم که " روزی روزگاری یک ملکه دیوار نفرین شده ی " قلعه امو نابود کرد و منو عاشق خودش کرد اما متاسفانه داستان زندگیم یه داستان وحشتناکیه که اگه بخوام اونو بنویسم کارمو با یه چیز شبیه این شروع میکردم "من یه غول آلفایی هستم که به ملکه ی امگاش آسیب رسوند" __________________________________