کیم جنی حاضر بود به قیمت محافظت کردن از خانوادهش دست به هر کاری بزنه. از مخفی کردن خود واقعیش زیر یه کالبد سرد و بیاحساس گرفته، تا تبدیل شدن به یکی از قلدرهای ترسناک دبیرستان. اما خب این تمام ماجرا نبود. زندگی غیرقابل پیشبینی بود. و برای جنیِ دردسرساز به مراتب بیشتر... اما خب چیزی که دختر مومشکی هیچوقت تصورش رو نمیکرد این بود که مجبور شه برای جبران اشتباهاتش قدم به بیمارستان روانی سئول بذاره. یا در واقع اگه بخوایم دقیقتر بگیم، چهاردیواری تاریکی که خیلی وقت بود زندان یه دختر موچتری شده بود. و خب شاید، این می تونست نقطهی شروعی برای هر دوی اونها باشه. چیزی که میتونست بار دیگه به قلب یخزدهی جنی حرارت ببخشه و حامیای برای لالیسای قربانی شه.