𝐕𝐀𝐋𝐄𝐑𝐈𝐀'𝖭𝖺𝗆𝗃𝗂𝗇.𝖧𝗈𝗉𝖾𝗆𝗂𝗇
  • Reads 1,672
  • Votes 218
  • Parts 5
  • Reads 1,672
  • Votes 218
  • Parts 5
Ongoing, First published Aug 09, 2022
افرند من.نمیدونم اینو میخونی یا نه؛سرنوشت من به والِریا گره خورده.

𝖲𝗆𝗎𝗍.𝖥𝖺𝗇𝗍𝖺𝗌𝗒.𝗆𝖺𝖿𝗂𝖺.𝗆𝗒𝗌𝗍𝖾𝗋𝗒.𝖡𝖣𝖲𝖬.𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾.𝖥𝗅𝗎𝖿𝖿
اسمات.فانتزی.مافیایی.معمایی.لایت‌بی‌دی‌اس‌ام.رومنس.فلاف
𝗖𝗶𝗱𝗱𝗹𝗲~
All Rights Reserved
Sign up to add 𝐕𝐀𝐋𝐄𝐑𝐈𝐀'𝖭𝖺𝗆𝗃𝗂𝗇.𝖧𝗈𝗉𝖾𝗆𝗂𝗇 to your library and receive updates
or
#209mafia
Content Guidelines
You may also like
𝑮𝐚𝐦𝐞 𝑹𝐚𝐧𝐠𝐞 || 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 by Nochu_mochi7
52 parts Complete
❦︎ عاشقانه‌ی جـناییِ یک دزد تلفن همـراه و یک رهگذرِ دانشجـو! ❦︎ فصل اول و دوم کامل شده ❦︎ چاپ شده ༄~•~•~•~•~•~•~•~•~༄ ‌ ❤️بخـشــی از فیــک❤️ _یادته اولین باری که هم‌دیگه‌ رو دیدیم؟ _و من هر بار بعد از دیدنت از نو متولد می‌شدم؟ _یادته اولین تصویرِ خوشرنگِ جهانِ من شدی؟ _جهانی که توش فاصله ی ما به اندازه ی یه ترازوی شکسته بود. _به اندازه ی چندتا بسته ی فال و دستمال کاغذی.. _یه دمپاییِ گلی و فرچه‌های کثیفِ کفاشی... _اینکه دزدیِ یه تلفنِ همراه ما رو سر راه هم قرار داد _اینکه دست دزدم رو گرفتم و فرار کردم _اینکه شدیم پشت هم.. _پناه هم، خونه‌ی هم، هم خونه‌ی هم... _از هم گذشتیم و ناجی شدیم برای جون هم! _آخه مگه میشه یه روز این داستانِ عاشقانه تموم شه؟ _حتی اگه بسوزیم باز هم خاکسترهامون توی هوا عشق بازی می‌کنند. "دلم یک نفر را می‌خواهـد که وقت آمدنش تنهایـی‌ام را بدزدد من قلبـم را به گردالـی‌هایش ببافـم او لبخندهایش را به آرزوهـایم" ༄~•~•~•~•~•~•~•~•~༄ ❤️نام فیک: محدوده‌ی بـازی ❤️کاپل: کوکمیـن ❤️ژانر: رمنس، جنایی، تریلر، مافیا، انگست، اسمات
You may also like
Slide 1 of 10
Last Keeper + Season 3 updating 🔰 cover
[ℭ𝔬𝔪𝔭𝔩𝔢𝔱𝔢𝔡] ༄𝓐𝓰𝓪𝓲𝓷࿐ cover
𝙂𝙖𝙢𝙚 cover
GAME:Seven Lives cover
𝑮𝐚𝐦𝐞 𝑹𝐚𝐧𝐠𝐞 || 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 cover
Diavolo Del Nord | VK cover
One touch(Vkook) cover
My Man cover
BLACK TEARS cover
FORGOTTEN  cover

Last Keeper + Season 3 updating 🔰

109 parts Ongoing

خونه رو ترک کردم. تمام چیزی که اون روز با خودم داشتم کوله پشتی و تخته اسکیتم بود، به علاوه ی مبلغ نسبتا قابل توجهی پول که پدر بزرگم برام به ارث گذاشته بود. خوشبختانه سن قانونی در مورد وراثت تو کشور من 16 سال بود و وقتی دو ماه پیش پدر بزرگ ما رو ترک کرد پول نسبتا زود به حساب من واریز شد. بنابراین دیگه دلیلی نداشت که اونجا بمونم. بهتر بود از اون ساختمون بی روح که تقریبا 17 سال بهش می گفتم خونه می رفتم اون دو نفری که با عنوان پدر و مادر این چند سال بین دعواهاشون تلاش می کردن زندگی من رو هم کنترل کنن تنها می ذاشتم. از اونجا دور شدم بدون اینکه بخوام دوباره در این باره فکر کنم. بیرون از اونجا من آزاد بودم که که ایده هام رو به واقعیت تبدیل کنم برنده ی جایزه فیکشن سال در سال 95 توسط امپایر فیک