یادم میاد || مین یونگی || (ترجمه شده)
  • Reads 3,391
  • Votes 149
  • Parts 31
Sign up to add یادم میاد || مین یونگی || (ترجمه شده) to your library and receive updates
or
#7short
Content Guidelines
You may also like
ɢʀᴇʏ ᴄᴇʟʟs  by rosali_na
21 parts Ongoing
خلاصه: اینجا دنیایی ورای تصورته، دنیای هیولا ها...انسان هایی که تو خیابون کنارت راه میرن و تو نمیدونی که چه کارهایی ازشون بر میاد،سرنوشت هایی عجیب،عشق،انتقام،درد،رنج و نفرت، همه و همه رو توی وجود این هیولا ها میشه پیدا کرد...هیولاهایی سرشار از سلول های خاکستری... نام فن فیک: سلول های خاکستری ژانر:معمایی، عاشقانه، لیتل اسمات، انگست، مافیایی، جنایی قسمتی از فیک : شعله های آتش زبانه میکشید و همه چیز جلوی چشمانم میسوخت،قطرات اشک درحالی که روی گونه هام سر میخوردند رد سوزشی به جا میذاشتند،شعله ها انقدر نزدیک بود که انگار از داخل مردمک های چشمم گداخته میشد،همه ی چیز هایی که میشناختم جلوی چشمانم درحال خاکستر شدن بود،یک آن ،یک لحظه گرما از بین رفت و سرمای شدیدی حجوم آورد،لباس هام خیس و بدنم میلرزید،بارون میبارید و باد سردی میوزید، سرم رو بالا اوردم و دستی رو دیدم که به سمتم دراز شده،به آرومی دستم رو سمتش دراز کردم و گرفتمش،گرم بود. یکبار دیگه سرما از بین رفت و گرما حجوم آورد، ساختمون و درختان اطرافم درحال سوختن بودن،فکر کردم دوباره خونمونه، اما اینجا برای من اشنا نیست... _جونگکوک..کوک... با شوک سرمو برگردوندمو دیدمش که روبه‌روم وایستاده،با لبخند و چشمای اشکی بهم خیره شده بود،دستشو بالا آورد نوازش وا
𝐀𝐞𝐳𝐫𝐚𝐞𝐥'𝐬 𝐂𝐡𝐢𝐥𝐝 by Ladykim--
43 parts Ongoing
-چرا اجازه نمیدی به سیگار لب بزنم؟ _چون نمیخوام به چیزی جز من معتاد شی. ✡⟷✧⟷✡ اون مَردِ تنها برای من حکمِ اکسیژن رو داشت،کنارِش نفس میکشیدم، یادم میرفت چه گذشته ی بی معنی ای داشتم، ریه هام پر میشد از عطرِ همیشگی‌ش"همون سیگارِ قهوه ای،همونکه هرزگاهی بهش حسادت میکردم، چرا باید اینقدر خوش شانس میبود که بین لبهای تهیونگ جا خوش میکرد؟ اونجا متعلق به زبونِ من بود!"هر چند، هنوز هم دوست داشتم بین لبهای معشوقه‌م ببینمش، وقتی دودِ سیگار رو ازبین لبهای نم‌دارِش به بیرون دعوت میکرد، قلبِ من یک تپش رو جا می انداخت،حتی سیگار کشیدنش هم پرجذبه و مسخ کننده بود، حتی اون دودِ خوش شانس هم وقتی از بین لبهای رییس کیم خارج میشد توی هوا به رقص در میومد! ᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒ 🖤کاپلها : تهکوک(اصلی)_چانبک_جونگمین 🤍نویسنده: لی‌لی(--ladykim) 🖤ژانر: رمنس.درام.جنایی 🖤محدودیت سنی : 18+ چنل تلگرامِ فیکشن:Aezraelschild@ #vkook #taekook #chanbaek #kai #jimin #mafia #police #lisa #rose #chaelisa
 تناسخ | Jungkook by https_celara
40 parts Ongoing
🔞این فیکشن به افراد زیر سن قانونی پیشنهاد نمیشود🔞 از نظر من تناسخ فقط این نیست که تو بمیری و به عنوان فرد جدیدی متولد بشی . همین که‌ هویت قبلی تو نابود بشه و به عنوان فرد دیگه ای شروع به زندگی کنی نشونه ای از تناسخ بدون مرگه . هویت و‌ روح تو مردن اما جسم و افکار بهم ریختت باقی موندن . بعضی افراد به این مسئله اهمیت نمیدن و زندگیشونو به عنوان آدمی جدید ادامه میدن و تعدادی دیگه هم دنبال نابودیه ، نابودگرهای هویتشون هستن. هاروکو میساکی دختری نوجوان ، حاضرجواب ، سرکش ، پررو و در عین حال بی پناه هاروکو ای که از همه جا طرد شده و کسی جز خودش رو نداره . جئون جونگکوکی که به زندگیش درون دوربین و صداش بهای زیادی میده جونگکوکی که آیدوله و برای هوادارانش آهنگ میخونه و موفقیت های چشم گیری داشته . چطور امکان داره این دو مقابل هم قرار بگیرن ؟ چطور میخوان تو گذشته‌ی هم اثری به جا بزارن ؟ ________________ قسمتی از فیک : - کمپانیت سکسو قدقن کرده اما تو الان داری بهش فکر میکنی ! + از کجا میدونی به چی فکر میکنم - میتونم احساسات بقیه رو از تو چشم هاشون بخونم میدونی که من خیلی باهوشم + خب از چشم هام بخونو بگو میخوام با کی سکس داشته باشم ؟ __________________ نویسنده : نارا ، راشل کاپل : استریت ژانر : دارک ، درام ، رمنس ، انگست ، اسمات
𝐃𝐚𝐦𝐧 𝐥𝐢𝐟𝐞 ͭ ⷶ ͤ ᷠ ᷠ ͥ ͤ by a_z_tah_yna_
14 parts Ongoing
✯" حسادت، دروغ، خشم، کینه، لجاجت و حتی شهوت، مشکلاتی که یه سری نوجوون بی فکر با تجربه کم باهاش دست و پنج نرم میکنن و این "زندگی لعنتی‌" عه که تصمیم میگیره اونا رو با این همه مشکل به کجا برسونه. آیا اونا میتونن از حسادت بقیه به دور باشن؟ یا از دروغ در امان باشن؟ یا حتی اینکه بتونن خشم و شهوتشون رو کنترل کنن؟ ══════════════════════ ◉𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫𝐬: 𝐂𝐮𝐭𝐞 𝐦𝐨𝐨𝐧 , 𝐒𝐞𝐥𝐢𝐧_𝐰𝐢𝐭𝐜𝐡 ı𝐥𝐥ı𝐥𝐥ı ◉𝐊𝐚𝐩𝐩𝐞𝐥: 𝐓𝐚𝐞𝐧𝐧𝐢𝐞 ,𝐉𝐞𝐧𝐤𝐨𝐨𝐤, 𝐋𝐢𝐬𝐤𝐨𝐨𝐤, 𝐑𝐨𝐬𝐦𝐢𝐧, 𝐉𝐢𝐧𝐬𝐨𝐨 ı𝐥𝐥ı𝐥𝐥ı ◉𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 _ 𝐒𝐦𝐮𝐭_𝐝𝐫𝐚𝐦𝐚_ 𝐭𝐫𝐚𝐠𝐞𝐝𝐲 _𝐜𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲 ı𝐥𝐥ı𝐥𝐥ı ══════════════════════ 𝕔𝕙𝕒𝕣𝕒𝕔𝕥𝕖𝕣𝕤 ᴊennie ════════════════════ᴛaehung ʟisa══════════════════════Jungkook Rose═════════════════════jimin Jisoo══════════════════════jin Suga═════════════════════Rm Kai══════════════════════j_hope
You may also like
Slide 1 of 10
ɢʀᴇʏ ᴄᴇʟʟs  cover
𝐀𝐞𝐳𝐫𝐚𝐞𝐥'𝐬 𝐂𝐡𝐢𝐥𝐝 cover
✨️Romeo & juliet✨️ cover
Fell In Love With My Kindapper cover
Amor cover
 تناسخ | Jungkook cover
❥•𝐏𝐔𝐑𝐏𝐋𝐄 𝐇𝐄𝐀𝐑𝐓ೋ•'𝐂𝐎𝐌𝐏𝐋𝐄𝐓𝐄𝐃' cover
Strawberry farm||Kookv cover
T_EAR cover
𝐃𝐚𝐦𝐧 𝐥𝐢𝐟𝐞 ͭ ⷶ ͤ ᷠ ᷠ ͥ ͤ cover

ɢʀᴇʏ ᴄᴇʟʟs

21 parts Ongoing

خلاصه: اینجا دنیایی ورای تصورته، دنیای هیولا ها...انسان هایی که تو خیابون کنارت راه میرن و تو نمیدونی که چه کارهایی ازشون بر میاد،سرنوشت هایی عجیب،عشق،انتقام،درد،رنج و نفرت، همه و همه رو توی وجود این هیولا ها میشه پیدا کرد...هیولاهایی سرشار از سلول های خاکستری... نام فن فیک: سلول های خاکستری ژانر:معمایی، عاشقانه، لیتل اسمات، انگست، مافیایی، جنایی قسمتی از فیک : شعله های آتش زبانه میکشید و همه چیز جلوی چشمانم میسوخت،قطرات اشک درحالی که روی گونه هام سر میخوردند رد سوزشی به جا میذاشتند،شعله ها انقدر نزدیک بود که انگار از داخل مردمک های چشمم گداخته میشد،همه ی چیز هایی که میشناختم جلوی چشمانم درحال خاکستر شدن بود،یک آن ،یک لحظه گرما از بین رفت و سرمای شدیدی حجوم آورد،لباس هام خیس و بدنم میلرزید،بارون میبارید و باد سردی میوزید، سرم رو بالا اوردم و دستی رو دیدم که به سمتم دراز شده،به آرومی دستم رو سمتش دراز کردم و گرفتمش،گرم بود. یکبار دیگه سرما از بین رفت و گرما حجوم آورد، ساختمون و درختان اطرافم درحال سوختن بودن،فکر کردم دوباره خونمونه، اما اینجا برای من اشنا نیست... _جونگکوک..کوک... با شوک سرمو برگردوندمو دیدمش که روبه‌روم وایستاده،با لبخند و چشمای اشکی بهم خیره شده بود،دستشو بالا آورد نوازش وا