وانشات. کاپل: چانلیکس. ژانر: رومنس؛ فلسفی. چهره ها خیلی واضح به چشم نمی اومد و بوی خاک و عرق و مواد معدنی فضای تونل زیرزمینی رو پر کرده بود. بوی گوگرد و نیتروژن پیچیده در فضا کمی باعث سرگیجه مهندس لی شده بود. با رسیدن به آخرین بخش تونل و بخش حفاری، یکی از کارگر ها رو ندید. لحظه ی بعد اون مرد رو در حالی پیدا کرد که هیلتی* به دست مشغول کندن قسمت های جدید بود. . . . روی یکی از برآمدگی های دیواره ی تونل نشست:« اسمت چیه مرد جوان؟» مرد مومشکی در حالی که دستی بین موهای خیس از عرقش میکشید؛ گوشی ضد صدا رو روی گردنش انداخت. بین سرو صدا که از بقیه بخش های تونل می اومد ؛ دستکش های رو از دست بیرون کشید و برای خودش لیوانی آب ریخت:« بنگ چان... کریستوفر بنگ چان.»All Rights Reserved
1 part