سرپناه خورشید
  • Reads 43
  • Votes 8
  • Parts 2
  • Reads 43
  • Votes 8
  • Parts 2
Ongoing, First published Aug 21, 2022
Mature
خیلی کوچیک که بودم، روزایی که تنها میموندم و کسی محلم نمیداد، میرفتم اسکله. تا وقتی خورشید بره زیر آب، یه گوشهی ساحل واسه خودم بازی میکردم.
یه پیرمردی بود که اون اطراف زیاد میدیدمش. میگفتن دیوونهس.
مثل من تنها بود. مینشست رو صخره و نی جفتی میزد. بعضی وقتا هم میخوند. فقط یه بیت!
میگفت: «مو از بوشهر میرُم سی همیشه، کسی این جا دلش سیم تنگ نمیشه.»
رفت. هیچ کس نفهمید کجا رفت.
درست فردای اون روزی که دیگه ندیدمش، لاشهی یه نهنگِ به گل نشسته رو همون حوالی پیدا کردن.
مثل من تنها بود.
میگفتن دیوونهس.
All Rights Reserved
Sign up to add سرپناه خورشید to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
You may also like
Slide 1 of 10
قاتلِ بامعرفت  cover
رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSE cover
🏡kim family🏡 cover
This relationship is not correct cover
[COMPLETED]•⊱ BEFORE U GO ⊰• (SeKai chanbaek) cover
The Kangs Yeesu - Persian Translate cover
Clocks That Don't Tick|k.th cover
... cover
کارگردانDirector cover
jenlisa تا ابد کنار تو  cover

قاتلِ بامعرفت

58 parts Complete

یاسین بعد از سال‌ها به ایران برمیگرده و عشق قدیمیش رو میبینه و دوباره عاشقش میشه اما میدونه نمی‌تونه بهش برسه💖 روایت سه نفر از زندگیشون💫 پایان آپ: خرداد ۱۴۰۲