_شانس آوردی آلفا، امگای قوی داری؛ با وجود شدت بالای ضربه، اما آسیب شدیدی بهش وارد نشده و مهمتر از همه اگه در حالت انسانی چنین آسیبی میدید درجا بچهاش رو از دست می داد؛ اما چون در حالت گرگینه...
تهیونگ که تا اون لحظه با دقت به حرفهای ساحره گوش میداد با شنیدن قسمت دوم جمله، ابروهاش جمع شد و حرفهای ساحره رو قطع کرد.
_یه لحظه یه لحظه، الان چی گفتی؟
_گفتم امگای قوی داری...
_نه نه بعدش، قسمت دوم جملهات... تـ... تو گفتی چی؟ بچه؟!
ساحره ابرویی بالا انداخت و پلک زد.
_نمیدونستی؟ امگات بارداره...
Writer: Ashil
Couple: Vkook, Hopmin, Taehi
Genre: omegaverse, action, fantasy, romance, mpreg, smut
[Completed]
"به شوهرم نگو، ولی قراره ازش طلاق بگیرم" تهیونگ مست در حال گفتن این حرف ها به جونگکوک بود.
کسی که در واقع شوهرش بود!
Genre: romance, General, Drama, Slice of life
Couple: Kookv
Writer: ongiepills
Translator: Helen___aw
🥇angst
🥇Lgbt
🏅boyxboy
🏅Kookv
🥇Fanfiction
🥇Jungkook
🥇fic
🥇taekook
🥇Romance
🥇جونگکوک
🥇ویکوک
🥇تهکوک
🥇فیک