Save Me ༗[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]
  • Reads 1,463
  • Votes 290
  • Parts 40
  • Reads 1,463
  • Votes 290
  • Parts 40
Complete, First published Sep 01, 2022
Mature
#𝑆𝑎𝑣𝑒_𝑀𝑒 ❤

_ من همیشه بازیچه‌ت بودم ؛ اول بخاطر گرفتن حال اون عوضی منو گروگان گرفتی . بعد بخاطر چزوندن پدر عوضی‌ترت نگهم داشتی ! بعدترش می‌خواستی منو بکشونی به تخت‌خوابت و حالا هم بخاطر منافعت دور و برم می‌پلکی!

_ اول توجهم رو جلب کردی و گروگانت گرفتم ، بعد ازت خوشم اومد و نگهت داشتم . بعدترش دوستت داشتم و حالا هم عاشقتم که دور و برت می‌پلکم! بیشتر که فکر می‌کنم ، خیلی وقته که فقط دلم می‌خواد فقط دور تو یکی بپلکم ...

_خب قبلنا بلد نبودی اینطوری حرف بزنی ؛ دروغگو هم شدی !

_راست یا دروغ دیگه نمی‌تونی ازم فرار کنی خانوم گانگستر ...


       ❛ ━━━━━━・❪ ❁ ❫ ・━━━━━━ ❜  

🍷✧روزهای آپ : پنج شنبه ها (در ادامه بیشتر می‌شود!)

🍷✧ژانر: عاشقانه،درام،اکشن، ۱۹+

🍷✧شخصیت ها: پارک سومین ، دو کیونگسو ، بیون بکهیون و ... 



🥀✧نویسنده :
- @shiny_ownstory

⇝ #typing  // #SM // #Shiny

@Shiny_ownstory ✨
All Rights Reserved
Sign up to add Save Me ༗[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Coshay / نامیرا by rominaromina396
96 parts Ongoing
فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :
𝐀𝐌𝐄 𝐒𝐎𝐄𝐔𝐑-[استریت] by HYGGEAYSU
15 parts Ongoing
خلاصه:یوری،دختری ساده و مشتاق... نویسنده ای که از دوران کودکی عاشق اون جوهرهای مشکی رنگ و کاغذهای سفید رنگی بود که درون خودشون داستان های متفاوتی رو جا داده بودن... داستان هایی از دل افسانه ها و واقعیت ها... اونقدری غرق زلالیه دریای کلمات شد که نفهمید روح گمشدش کی به زمان سفر کرد و وقتی چشم باز کرد در برابر شاهزاده تاریکی یعنی نیمه وجودش حضور داشت... مردی تاریک به وسعت نا وسعتی ها... اما کی میدونه که یوری قصه ما قراره چطور دریای لطافتش رو به این تاریکی هدیه بده و شاهزاده تاریکی رو بیدار کنه؟... اون چشم های تیز و برنده حاضر به تسلیم خواهند شد؟... شما رو نمیدونم اما من خیلی دلم میخواد توی داستان یوری قدم بزنم و جواب سوالام رو پیدا کنم... ••• دارای تیزر...برای دیدن تیزر فیکشن به چنل دیلی من سر بزنید⁦^⁠_⁠^⁩ فن فیکشن بی تی اس نویسنده:آیسو نام فیکشن:[𝐀𝐌𝐄 𝐒𝐎𝐄𝐔𝐑]-ام سوئخ معنی:نیمه گمشده (زبان فرانسوی) چنل تلگرام: @hyggeaysu تایم آپ: نامشخص ژانر:فانتزی/سفر در زمان/تاریخی/رمنس/اسمات/معمایی/انگست کاپل:استریت(رابطه دو جنس مخالف)[مین یونگی-هان یوری]
ɢᴜᴇꜱꜱ ᴡʜᴏ ɪ ᴀᴍ by FK_Spoiler
50 parts Complete
به آرومی پلک هاش رو از هم فاصله داد. با باز شدن چشم هاش سردرد بدی به سراغش اومد جوری که حس می‌کرد شخصی درحال تیر زدن به سرشه! احتمال می‌داد این سر درد بخاطر اثرات بیهوشی بوده باشه. چند بار پلک زد و سعی کرد اطراف رو ببینه اما به جز تاریکی مطلق چیز دیگه‌ای نبود. با باز شدن در روشنایی کمی به چشم های غرق تاریکی‌اش برخورد کرد و بالاخره موفق شد چیزی به جز تاریکی ببینه. مردی خودش رو وارد تاریکی که اطرافش بود کرد اما همچنان چهره‌اش واضح نبود. ناگهان چراغ های تو اتاق روشن شدن و بخاطر یهویی بودنش، پلک هاش رو روی هم فشرد. کمی بعد دوباره پلک هاش رو از هم باز کرد و بعد از چند بار پلک زدن موفق به دیدن چهره‌ی مرد شد. مردمک های لرزونش روی چهره‌اش ثابت موندن. نمی‌تونست چهره‌ای که مقابلش قراره داره رو درک کنه. احتمال هر چیزی رو می‌داد به جز اینکه اون، شخصی باشه که گیرش انداخته! زیر لب زمزمه‌وار گفت: -تو!؟ همه‌ی این ها زیر سر تو بود؟ من تمام این مدت دنبال تو بودم؟ 𝒃𝒐𝒚×𝒈𝒊𝒓𝒍 ↜ 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂 ⊹ 𝑺𝒎𝒖𝒕 ⋆ 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚⭒ #𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅 / #𝑭𝒖𝒍𝒍 #🄺 𝟏𝟓/𝟏𝟐/𝟐𝟎𝟐𝟎
You may also like
Slide 1 of 10
encounter to an angel (completed) cover
My family [S1 Completed] cover
Coshay / نامیرا cover
𝙀𝙭𝙩𝙧𝙚𝙢𝙚 𝙇𝙤𝙫𝙚♡                 《Season1》 cover
BLACK SUIT || taennie || cover
زاده خون cover
•Bermuda• cover
About You cover
𝐀𝐌𝐄 𝐒𝐎𝐄𝐔𝐑-[استریت] cover
ɢᴜᴇꜱꜱ ᴡʜᴏ ɪ ᴀᴍ cover

encounter to an angel (completed)

15 parts Complete

همیشه یه انسان میتونه انتخاب کنه که فرشته باشه یا شیطان و همینطور بهشتی باشه یا جهنمی و ما باید انسان با قلب پاک باشیم و من عاشق شدم عاشق یه فرشته و باهاش برخورد داشتم