I CAN SEE THEM
  • Reads 209
  • Votes 69
  • Parts 11
  • Reads 209
  • Votes 69
  • Parts 11
Complete, First published Sep 01, 2022
Mature
write by: T.palasideh 
Name: I can see them 
fantastic action 

مدتی پس از بیدار شدن از کما فهمید می‌تونه جهان رو جوری دیگه‌ ای ببینه‌‌. زندگی که داشت دیگه یه زندگی عادی نبود. ترس تمام وجود و لا به لای استخوان‌هاش رو گرفته بود و فکر می‌کرد با وانمود کردن به ندیدنشون می‌تونه زندگی کنه. همه چی به همین شکل بود که یه آدم عجیب شروع کرد به دنبال کردنش یا به عبارتی راه رفتن تو اعصابش!
All Rights Reserved
Sign up to add I CAN SEE THEM to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
till the end of the moon تا پایان ماه by whisperingLili
139 parts Complete
بالای برج شهر، در حالی که به آخرین حد توانم رسیده بودم، رهبر شورشی شمشیرش را بر گردنم گذاشت. او خندید و از "تان تای جین" پرسید: "همسرت یا دوشیزه یه، فقط یکی می‌تواند زنده بماند. کدام را انتخاب می‌کنی؟" گویو نگاهی به "یه بینگ‌شانگ" که در حال گریه بود انداخت و با نگرانی گفت: استاد کوچولو، او قطعاً تو را انتخاب می‌کند. "بینگ‌شانگ را آزاد کنید" تان تای جین بدون تردید دستور داد. دستبند یشمی گفت: اوه نه. من گفتم: نه. گویو تسلی داد: تان تای جین حتماً گمان میکرد که محافظان مخفی تو را نجات خواهند داد. تان تای جین واقعاً اینطور فکر می‌کرد، اما در آن روز، جلوی 300 هزار مرد، من به او لبخند زدم و از بالای برج شهر به پایین پریدم، زیر نگاه او شکسته م. و نه حتی یک ذره از بدنم را برای او باقی گذاشتم. این پایانی است که من برای تان تای جین انتخاب کرده‌ام. امپراتور جدید، تان تای جین، در سال اول "جینگ‌هه" یک شبه موهایش سفید شد. سپس به یک دیو دیوانه تبدیل شد که شهر را قتل‌عام کرد، حتی سر "یه بینگ‌شانگ" را نیز برید. و پس از سال‌ها عشق پر از رنج، من بالاخره بعد از رسیدن به نیروانا به قلمرو جاودانگان بازگشتم و امروز به‌عنوان یک پری کوچک بسیار خوشحالم. - خوشحال میشم نظر بدید. 🐣
گربه عروسکی(تکمیل شده) by ZahraAmini4
27 parts Ongoing
هر شب به خاطر اون عوضی از درد به خودش می پیچید. اون بی رحم هر شب با تمام توانش بهش تجاوز میکرد. تعجب کرده بود که چرا تا الان از اون بچه ای نداره. ولی این چند روز حالش تغییر کرده بود و ترس و استرس تمام وجودش را گرفته بود . صبح ها حالت تهوع داشت و دلش درد می کرد. *** - قول میدم آبنبات قوله قوله! فقط نزار اون چشای خوشگلت با اشک سرخ بشن! جین خواهش می کنم انقدر گریه نکن! التماست می کنم! نمی تونم اینجور گریه کردنتو ببینم! دونه های مرواریدی اشک از گونه هاش پایین می یومد. انگار دیگه کنترلی روشون نداشت. دلش می خواست همینجور تا صبح تو بغل عشقش گریه کنه تا خالی بشه! *** بعد رو به تهیونگ کرد و گفت: راه بیوفت به سمت خونه ارباب هوسوک! تهیونگ چشمی گفت و راه افتاد اما بدای یک عمر گذشت. چرا دقیقا اون لحظه که به هوسوک پناه آورده بود باید این اتفاق می افتاد؟ *** - یه نگا به شلوارت بنداز! غرقه خونه! مقتعت دوباره زخم شده! اصلا دردشو حس می کنی؟ یونگی تنها سکوت کرد. آخه حرفی برای گفتن نداشت. جیمین نگران یونگی بود.‌ با وجود جای شلاق ها روی تنش اونو بلند کرده بود.
You may also like
Slide 1 of 10
🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙 cover
❊Emerald❊ cover
bittersweet / JJP cover
𝐓𝐡𝐞 𝐂𝐥𝐨𝐮𝐝𝐞𝐝 𝐌𝐢𝐧𝐝𝐬 cover
till the end of the moon تا پایان ماه cover
vicious cover
my bunny🐰 cover
Kaisoo Imagine cover
گربه عروسکی(تکمیل شده) cover
Out Of My League  cover

🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙

74 parts Complete

با غرش بلندی که کرد سر هر دو پسر هول زده سمتش چرخیدو جونگکوک با دیدن پسر مو طلایی که با چشمای خمار آبی لرزون، بهش خیره شده بود اونجا بود که حس کرد تیری به قلبش خورده و به آخر خط رسیده.... اون چطور تونسته بود همچین کاریو بکنه؟ با خشم و ناراحتی شدیدی که توی قلبش حس میکرد به چشم های ترسیده امگاش نگاه کرد،امگایی که حالا از ترس مانند بید می‌لرزید... اون چیکار کرده بود؟! 🌙🐺 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲🐺: 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮𝘃𝗲𝗿𝘀, 𝗮𝗻𝗴𝘀𝘁, 𝘀𝗺𝘂𝘁,𝗺𝗽𝗲𝗿𝗴 𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲🌙:𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩, 𝗛𝗼𝗽𝗲𝗩 𝘀𝘂𝗯 𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲💙:𝗬𝗼𝗻𝗺𝗶𝗻 ,𝗻𝗮𝗺𝗷𝗶𝗻 💢فیک انگست زیادی داره پس لطفا اگه روحیشو ندارین نخونین💢