کیم تهیونگ ,پسری که نیمه شیطان بدنیا اومد.
. از مادری گرگینه و پدری که دست راست ساتان بود
,او به خودش قول داد که برای نجات جون دوست پسره جادوگرش هر کاری بکنه
اما یه سوال بزرگتر وجود داشت ,
چرا همه دنبال لاجورد سیاهین که داخل رگ های دوست پسرش قرار داره ؟
پس برای نجات جون کوکیش و رسیدن به این جواب خودکشی می کنه اما
---------------------------------------------------------------
تهیونگ:بعد از مرگم خودمو اینجا دیدم...خیلی اتیشی و گرمه ..اما من کاره بدی نکرده بودم ..ودففف
ودف جهنم؟!
یکی از شیطان های کوچیک اومد پیشم و گفت:با عرض معذرت اقای کیم فکر کردید از خودکشی می گذرند
و راهت می دهند بهشت ؟
----------------------------------------------------------------
تهیونگ موفق می شه ؟
ساتان قراره باهاش چی کار کنه؟
دوست پسرش زنده می مونه؟
بیا ببین جواب این سوالا اخرش بهشون داده می شه یا سوالای زیادی قراره بی جواب بمونه
*غار خاطرات*
فکر کنم اولین نمونه فارسی ریکشن باشه
این فقط یه روز عادی تو دنیای تهذیبگری بود...یا درواقع اینطور به نظر میومد؛ البته قبل از اینکه خواب آلودگی عجیبی به سراغشون بیاد و دنیا جلو چشمشون سیاه بشه.