اون تابلو، تصویر نقاشی مردی رو به نمایش گذاشته بود که روی صندلی بزرگی نشسته بود و دستاشو روی دستههای اون گذاشته بود... اون مرد...اون فوقالعاده بود... و تهیونگ اون لحظه داشت به این فکر میکرد که کاش شخصیت داخل اون قاب وجود داشت... 🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️ -ن.. نمیخواین دستامو باز کنین ارباب؟ -چرا تحریک شدی؟ خونتو خوردم دوست داشتی؟ منظورم اینه که این یه کینک عجیب نیست؟ ژانر: ماوراء طبیعه، ترسناک، رومنس، اسمات،اندکی چاشنی کمدی :) کاپل: کوکویAll Rights Reserved