امپراطوران زمین کاپل ها :ییجان،لری برش هایی از داستان: ■-برای اونهایی که می اندیشند،هیچ چیز مقدس نیست... □-اما ،ترسناک ترین کلمه ی دنیاست...دیوانه وار عاشقش بود،اما... ■-حقیقت این بود که هرچقدر که تونستیم کسی روخوشحال کنیم همون قدر تنها موندیم... -میدونی راز تنها نموندن چیه؟ ساده اس... فقط کافیه گول بخوری □- ازیه جایی به بعد فهمیدم حرف هم رو نمیفهمیم -فقط دوتا دشمن حرف هم رو میفهمند، دوستی ها پر از سوتفاهمه ■-...به اون چه که پشت سر گذاشتی فکر نکن،همه چیز در روح جهان حک شده و برای همیشه در اون باقی میمونه... - ...درسته درجهان میمونه،اما مغز ناسپاس انسان هر لحظه گرد فراموشی روی اون می پاشه □آدم رو اگه بندازی توی آب،ماهی میشه. بندازی توی بیابون،مار میشه.. ■-...آنان را که با افکاری پاک و فطرتی زیبا ، در قلب دیگران جای دارند،هرگز هراسی از فراموشی نیست،چرا که جاودانه اند □-اونهایی که در روحم گل میکارند و مثل گل اند، کجای دلم بذارم که خوب نگه اش دارم؟... -عاشق هیچ گل عجیبی نشو،بذارهمین جوری تنها بمونه، چون وقتی که ازش خسته بشی و رهاش کنی،تنهاتر میشه ■-من انتقام جو و کینه ای نیستم - اما حافظه ات در مورد جراحات و تحقیر ها ، با وجود بزرگواریت خیلی قویه ■-اگه چیزی که یافتی خالص بوده باشه ، هرگز فاسد نمیشه وAll Rights Reserved