Memories Supernatural - 𓆩𓆪Writer - Wattpad

Memories Supernatural

Reads 40
Votes 4
Parts 1

Reads 40
Votes 4
Parts 1

Mature

castiel dean supernatural

تصور ‌همه از بهشت به جای زیبا و‌ اروم‌ بدون ‌ذره ای ‌خون‌ خونریزی و ‌خشمه ولی کی ‌فکرش میکرد اونجا هم‌ روزی ممکنه توسط شخص قدرتمندی از هم بپاشه و تبدیل بشه به جهنمی از شیاطین و خونی‌ که جای جای بهشت رو ‌رنگی میکنه..
حالا دین باید به کمک ‌کستیل برای نجات خودش و بقیه از پیوستن به پوچی جلوگیری کنه...All Rights Reserved

castiel dean supernatural

Table of contents

ᏢᎪᎡͲ 1
Fri, Nov 11, 2022

1 part

ᏢᎪᎡͲ 1
Fri, Nov 11, 2022

Sign up to add Memories Supernatural to your library and receive updates

or

Content Guidelines

You may also like

тεcнηιcαℓ мαℓғυηcтιση ⚠️ by Tedy_88

📚 عنوان: عنوان: #نقص_فنی ⚠️ #Completed 👬 کاپل‌ها: کایهون، [ ؟؟؟ ] 🔍 ژانر: اُمگاورس، ر‌‌ُمنس ✒ نویسنده: تـــدی 🐻 خلاصه داستان ✍ [ نباید با چشم بسته بپری وسط خیابون، ممکنه دفعه ی بعد یکی مثل من پیدا نشه که کمکت کنه. اگه حس کردی سرت درد می کنه حتما برو پیش یه پزشک. _ ممنون آجوشی! + آجوشی؟... منو آجوشی صدا کردی؟! ~۰~ ~۰~ تا حالا به اینکه نیمه اُمگا بودن نقص باشه فکر کردین؟ می‌دونید چه حسی داره که بین اُمگا و بتا بودن دقیقا وسط راه گیر بیفتین و بشین یه اُمگای عجیب و غریبی که هیچ رایحه‌ای نداره؟!... ]

صلابت بال‌هایت by DrCotton

این داستان، داستان ۹ نفره که زمانی ۱۲ تا بودن با قدرت هایی که میتونه زمین و آسمانو به لرزه بندازه و نمادی که تا ابد روی جسم و روحشون حکاکی شده کسایی که بدون اینکه بخوان مسئولیتی به سنگینی هدایت یه ملت و نجات بشریت روی دوششونه در تلاشی برای پایان به یک جنگ بی انتها Couple: Sulay, Chanbaek, Kaisoo, Xiuchen Past Krisho, Hunhan Genre: Supernatural, Historical, Romance, Smut

Your eyes tell || VK || Completed by purrpleworld

+ تمومش کن جونگکوک! دیگه تحمل این رفتارهای بچگانه ات رو ندارم! _ من نیاز ندارم که از زبونت بشنوم دوستم داری.. چشمات تهیونگ.. چشمات میگن! خلاصه : جونگکوک، پسر 19ساله ای که سال اخر دبیرستانه و عاشق نقاشی عه. روحیه حساس و شکننده ای داره!! از نظر خودش خدای بدشانسیه. طی اتفاقاتی، خانواده اش اون رو طرد میکنن . اما چی میشه اگر اون با یه مرد سرد "همخونه" بشه ؟؟!!! ولی یک‌ چیزی بگم یادتون بمونه : ‏"گاهی‌ وقتا بدشانسی‌ هامونم از سَر خوش‌ شانسی‌ هست"؛ این رو بعدا متوجه‌اش می‌شیم.🙂 Name: Your eyes tell Main couple : Vkook Side couples : Namjin and (Secret) Genre: Fluff, romance, angst, Smut🔞,slice of life, Dram, tragedy, "happy end" Wr: Nellin&Melli ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ Highest rankings: #1 ویکوک #3 تهکوک #1 تهیونگ #3 fanfiction #1 btsfanfic #1 tae تاریخ شروع: 1400/12/07 تاریخ پایان: 1402/02/29

✧HOME✧ by timi_vkook

وضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نشده بود! این ماجرا نه تنها زندگی خودش بلکه تمام اطرافیانش،حتی باغبون عمارت هم تحت تاثیر خودش قرار میداد. هنوزم صدای مجری مو کوتاه و خوش قیافه شبکه خبر توی گوشاشون پخش میشد "کیم تهیونگ،تنها فرزند تاجر بزرگ،کیم دهیون گی است؟" _______________________________ قسمتی از داستان: ×گول چندتا بوس و بغل و نگاه پر لذت و نخور بدبخت! اینا همش شهوته..تهیونگ آدم خودخواهیه حالا که فرصتشو داره میخواد تمام استفاده اش رو ازت بکنه.اونی که اول و آخرش واسش میمونه منم مننننن! + تو به قول خودت چند سال جلو چشمش،بیخ گوشش و توی بغلش بودی ولی من و ندید انتخاب کرد.. اونم نه برای یه وان نایت برای ساختن تموم زندگیش توی بغلم!! _______________________________ کاپل:ویکوک ژانر:زندگی روزمره_رمنس_اسمات وضعیت:درحال آپ نوبسنده:@tiam_vkook

Satisfaction(Minibook) by fire_girly

- مگه کار شما سکس کردن نیست؟ تهیونگ فقط جملشو به زبون آورد و متوجه نشد چطور ثانیه ی بعدش محکم به دیوار پشت سرش کوبونده شد. - من اینجا با کسی نمی‌خوابم پاپی! - پ..پس ....این آدما... -من فقط میزنمشون...خیلی محکم! - چ..چی؟ - تو جات اینجا نیست! 💥 Couple: KookV Genre: smut, romance

Bdst by Roha_babii_light

POUR UP by iiranagh

† خلاصه داستان † بیون بکهیون عوضی و لوهان لج باز هیچوقت ترکیب خوبی نمیشن اونم درست وقتی که یکیشون میخواد آینده اش رو بسازه و اون یکی منتظره تا تک تک پل های پشت سرشو خراب ‌و گذشته اش رو نابود کنه! ولی چیکار میشه کرد وقتی که هردو مجبورن باهم راهی رو طی کنن که در نهایت مقصدش متفاوته؟ ~ - من دنبال عشق نیستم! + مگه من هستم؟ - عزیزم تو‌ همین الان داری تو آتیش عشق من میسوزی. + پس صبر کن و ببین چقدر راحت خاموشش میکنم... لوهان بدون توجه به تپش قلب غیر عادیش که هر بار بخاطر پسر روبروش به این‌ وضع میفتاد دوباره دروغ گفت. • • • Genre : Drama, Romance, SMUT Couples : Baekhan,Hunho Status : Ongoing By : R. Please Vote and Share, give your Love to my story ★

dear (عزیز کرده) by im-not-arshyabro

اسم:dear (عزیز کرده) درحال آپ✍🏻 ژانر:امگاورس٫امپرگ٫تاریخی٫اسمات و ..... کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:یونمین خلاصه: خاندان جئون معتقدن که امگا ها سفیدیه دنیا هستند همه ی مردم چوسان باور داشتن که هر امگایی که خون جئون ها را داشته باشه پاک ترین و زیبا ترین امگاست تا اینکه یه فردِ چینی که سفیر پادشاهیه چین بود تو بازار چشمش به امگایی زیبا روی و با ظرافت میخوره سفیر چینی اون امگای بی گناه رو به زور با خودش تا گیشا خانه میکشه و اونجا بهش تجاوز میکنه اون امگا که از خاندان جئون بود روز بعدش خودش رو با تیکه ای پارچه از سقف اتاقه گیشا خانه آویزون میکنه و خود کشی میکنه و بعد از اون تا چند صد سال بعد خاندان جئون امگایی از خون خود نداشتن و فکر میکردن که از طرف الهه ی ماه نفرین شدن و با ورود جونگکوک کوچولوی ما این نفرین شکسته شد. روز های اپ:جمعه ها این فیک خیلی گوگولی مگولی و سافت و بی دردسره و روزمرست پارت هاش هم احتمالا کم باشن 🎀ورژن کوکوی توی همین اکانت با همین اسم🎀

Somewhere in My Mind by UmibeFreeFirefly

+ می‌دونی، من عاشق مادرم شدم. - چی؟! + هیچی. یه شوخی مسخره بود... 🌙🌸✨ ✨جایی در ذهنم✨ کاپل: هونهو ژانر: عاشقانه، فانتزی، ریل لایف، انگست Word Count: 2000 - 3000

↱MON SALAI↲ by _baharcb_

چانیول همیشه از پدر بزرگ کِشیشِش شنیده بود هیچوقت نباید با شیطان معامله کنه ! اما مگه میشه با شیطان رو به رو شی و روحت رو به یغما نبره؟ کاپل چانبک

You may also like

Slide 1 of 10

тεcнηιcαℓ мαℓғυηcтιση ⚠️ cover

صلابت بال‌هایت cover

Your eyes tell || VK || Completed cover

Satisfaction(Minibook) cover

dear (عزیز کرده) cover

Somewhere in My Mind cover

↱MON SALAI↲ cover

тεcнηιcαℓ мαℓғυηcтιση ⚠️

📚 عنوان: عنوان: #نقص_فنی ⚠️ #Completed 👬 کاپل‌ها: کایهون، [ ؟؟؟ ] 🔍 ژانر: اُمگاورس، ر‌‌ُمنس ✒ نویسنده: تـــدی 🐻 خلاصه داستان ✍ [ نباید با چشم بسته بپری وسط خیابون، ممکنه دفعه ی بعد یکی مثل من پیدا نشه که کمکت کنه. اگه حس کردی سرت درد می کنه حتما برو پیش یه پزشک. _ ممنون آجوشی! + آجوشی؟... منو آجوشی صدا کردی؟! ~۰~ ~۰~ تا حالا به اینکه نیمه اُمگا بودن نقص باشه فکر کردین؟ می‌دونید چه حسی داره که بین اُمگا و بتا بودن دقیقا وسط راه گیر بیفتین و بشین یه اُمگای عجیب و غریبی که هیچ رایحه‌ای نداره؟!... ]