CRAZY ROOK ♟
  • Reads 1,358
  • Votes 279
  • Parts 34
  • Reads 1,358
  • Votes 279
  • Parts 34
Complete, First published Nov 16, 2022
آن زمان است که رخ به امید برد یا مساوی، خودش را فدا میکند.
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add CRAZY ROOK ♟ to your library and receive updates
or
#352min
Content Guidelines
You may also like
The Lost master | ارباب گمشده by hanasati1485
15 parts Ongoing
+ از منم بدت میاد؟! = نه... ازت متنفرم... تو از بابامم بدتری... حداقل اون نمیخواست اون کار رو باهام کنه!! خودش دلیلی برای گریه‌ام نمی‌شد نفس عمیقی کشید و گفت: + و میدونی که اون بک دیگه نیست که بیاد نجاتت بده؟! سوهو نگاه پر بغضشو بالا برد... پس بازم فایده‌ای نداشت... = کاش بود... اونوقت بهش میگفتم تو رو بکشه... بکشه و زندت کنه و دوباره بکشدت... اونقدر بزندت که مثل من گریه کنی... اونقدر بهت سخت بگیره که کم بیاری... کاش بود... بکهیون لبخندی زد و یکم بعد، بعد منظم شدن نفسای گوله‌ی توی بغلش آروم در گوش خواب‌آلودش زمزمه کرد: + پیامتو بهش میرسونم میونم... __________ هوممم... یکم متفاوته این کارمون بچه‌ها اما نگران نباشین، به جای سوییتشم میرسیم🙂 🌀فیک : ارباب گمشده 🌀کاپل های اصلی : بکهو، سوپرایز 🌀ژانر : مافیا، اکشن، رمنس، عاشقانه، انگست، اسمات، بی‌دی‌اس‌ام 🌀تایم آپ : سه‌شنبه‌ها 🌀نویسنده : حناساطی 🌀وضعیت : در حال آپ 🌀هپی اند
🧛🏻‍♂️a real manhwa🧛🏻‍♂️      [کامل شده] by layboom
20 parts Complete
🧛🏻‍♂️A real manhwa🧛🏻‍♂️ "یه مانهوای واقعی" نویسند: boom ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، فانتزی، سوپرنچرال، طنز، ددی کینک، هپی اندینگ،... کاپل: هونهان کامل شده همیشه فکر میکردم موجودات تخیلی یه جایی تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن، مطمئن بودم چون دوسشون داشتم. تا اینکه یه روزی وارد خونه‌ای شدم که نباید و چیزایی فهمیدم که باعث شد تمام ذهنیتم در موردشون تغییر کنه. اون روز دوست پسر جذابم که دست بر قضا یه بابای مهربونم بود بهم تاکید کرد که برای مراقبت از بچه کوچولوش نرم خونش، چندین بار هم تاکید کرد و خیلی قاطع منو از رفتن به خونه منع کرد ولی از اون جایی که من یه دانشجوی معمولی بدشانس بودم پروژه‌ی کوفتیمو تو خونه‌اش جا گذاشته بودم. واقعا با خودم فکر میکردم قرار نیست اتفاق خاصی بیوفته، نهایتش میخواستن منو سورپرایز کنن، بخاطر همینم نمی‌خواستن برم خونه. هیچ وقت از سرم این موضوع حتی رد هم نمیشد که وقتی وارد پذیرایی شم با موجود کوچولویی روبرو شم که دندوناشو برام تیز کرده و برای خون بدبختم نقشه می‌کشه. اون واقعا تیونگ بود؟! کوچولویی که منو پاپای شماره‌ی دو صدا میزد و لپامو میبوسید؟! با گیجی سرم رو کج کردم و دقیق نگاهش کردم. چرا حس میکردم درست وسط مانهوایی ایستادم که قرار بود نقش فرعیش توسط یه نیمچه
You may also like
Slide 1 of 10
catboy store cover
Sweet Nightmare🥀 cover
Mad wolf | kookv cover
The Lost master | ارباب گمشده cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover
𝐑𝐞𝐝 𝐑❀𝐒𝐄 ʲᵒᵒᵏʸᵘⁿ cover
🧛🏻‍♂️a real manhwa🧛🏻‍♂️      [کامل شده] cover
my little stars (ستاره های کوچک من) cover
⚜️𝙺𝙸𝙽𝙶 𝙾𝙵 𝚃𝙷𝙴 𝙳𝙴𝙰𝙳⚜️ cover
Cloudy Weather cover

catboy store

36 parts Complete

سال ها پیش... فقط انسان ها و حیوانات روی زمین زندگی میکردند... انسان ها در راس بودند و حیوانات در طبقات پایین تر حیاط‌‌‌... بیشتر انسان ها به زندگی حیوانات اهمیتی نمیدادند‌... اونها رو شکار میکردند و به بردگی میگرفتند... تا اینکه... مادر طبیعت مجازاتشون کرد... بعضی از انسان ها فرزندانی رو با ویژگی های حیواناتی مثل سگ و گربه دنیا اوردند... مثل یک نفرین... خیلی زود دامن تمام افرادی که روزی حیوانات رو ازار میدادند رو گرفت... اما... انسان ها زیاد هم از این قضیه متنبه نشدند... مدتی ناراحت و اذیت شدند ولی... خیلی زود فهمیدند... حالا یه حیوون خونگی جدید داشتند... یه دسته ی جدید حیوون خونگی شبیه به انسان...