"آماده ای یول؟" این چیزی بود که از مرد روبه روش شنید. کاری جز تبعیت از دستور اِنیو رو داشت؟ کسی که زندگی اش رو تیره و به نابودی کشید... حتی مسیری که یول برای رسیدن به اهداف قشنگش ساخته بود رو تغییر داد. بعد از تایید شدن حرفش توسط یول، نیشخندی زد. "راه بیوفت! آدمای زیادی هستن که باید بفرستیمشون اون دنیا!!" فقط قبول کرد... چانیول شاد و خنده رو، حالا تبدیل به ماشین کشتار شده بود اما از کی؟ اصلا... چیشد که وارد این بازی شد؟ چیشد که مثل یک ربات، بی روح و بی احساس شده بود؟ ⚜- فیکشن: بی گناه ترین گناهکار #the_most_innocent_sinner ⚜- ژانر: اکشن، جنایی، درام ⚜- شخصیت اصلی: چانیول ⚜- محدودیت سنی: +15 ⚜- نویسنده: bleddynbbh_fic 🌼 💢 این داستان کوتاهه و زود تموم میشه؛ کاپلی نیست و شخصیت اصلی چانیول هستش به همراه کارکترهایی که توی داستان باهاشون آشنا خواهید شد*-* 💢 بعضی از قسمت ها ممکن هستش که بخاطر چیزی مثل "کشتن" کمی آزار دهنده باشه... اگه امکان داره اذیت شید نخونید اگر هم مشتاق هستید برای خوندن، یوهوو!! امیدوارم دوسش داشته باشید😍✨
3 parts