i will not return
  • Reads 27,644
  • Votes 3,023
  • Parts 71
  • Reads 27,644
  • Votes 3,023
  • Parts 71
Ongoing, First published Nov 23, 2022
نبردی که میان جنون و معقولیت باشد ، برنده ندارد.
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add i will not return to your library and receive updates
or
#81fanfic
Content Guidelines
You may also like
Bermuda Triangle by KimSKZOT8
5 parts Ongoing
Bermuda Triangle Couple: ChanJin , MinBin Genre: Romance, Drama, Crime, Angst, Smut هیونجین خودخواهانه کریستوفر رو درگیر یک عشق ممنوعه کرده بود. عشق ممنوعه‌ای که هر دوشون رو داخل خودش می‌کشید، درست مثل مثلث برمودا. اما چیکار می‌تونست بکنه وقتی توان فاصله گرفتن از پسر بزرگ‌تر رو‌ نداشت؟ حس آرامش و امنیتی که درون کریستوفر بود اون رو به سمت خودش می‌کشید؛ هیونجین به اون آرامش و امنیت احتیاج داشت. ... چشم‌هاش رو بست و جلو رفت، آروم لب‌هاش رو روی لب‌های درشت کریس گذاشت. چشم‌های کریس از تعجب گرد شدن و دست‌هاش پایین افتادن؛ هیچ نمی‌دونست توی‌ اون‌ لحظه باید چی‌کار کنه. تصمیم گرفت برای چند ثانیه هم که شده از این بوسه لذت ببره، پس چشم‌هاش رو بست، دست‌هایی که حالا از هیجان می‌لرزیدن رو بالا آورد و‌ دور کمر باریک پسرکی که داشت آروم می‌بوسیدش، حلقه و باهاش توی بوسه همراهی کرد. وقتی نفس کم آوردن، از هم‌ جدا شدن. بعد از دقایقی، کریس سکوت رو‌ شکست. «چرا؟ چرا هیونجین؟ این اشتباهه.» صدای‌ هیونجین از بغض می‌لرزید. «کجای بوسیدن کسی که دوستش دارم اشتباهه؟» کریستوفر چشم‌هاش رو باز کرد و با ناباوری بهش خیره شد، هیونجین الان بهش اعتراف کرده بود و باورش براش سخت بود؛ با درد زمزمه کرد. «تو... دوست پسر داری.» ... مینهو وارد اتاق بزرگی که سمت چپ راهر
Falling  by raha_fanfic
45 parts Ongoing
سعی کرد با وجود اون هق هق ها و سکسکه ها باز هم شروع به حرف زدن کنه: متاسفم... من نمی خواستم... نمی خواستم نابودت کنم. نمی خواستم بشکنمت. هیچ وقت هیچ منظوری از حرف هایی که می زدم نداشتم. فقط... فقط می‌خواستم ازم زده بشی. می خواستم رها کنی. می‌خواستم بیخیال من بشی و قلبت رو قبل از اینکه مثل من تبدیل به یه سنگ بشه برداری و مایل ها ازم دور بشی. ولی تو هیچ وقت نرفتی. هیچ وقت جدا نشدی. تو اونقدر شجاع بودی که تا آخرش پای من بودی و من انقدر ترسو بودم که حتی یک لحظه هم نتونستم عشقت رو بپذیرم. تو اونقدر بی باک بودی که حاضر شدی بار ها و بار ها قلبت رو تقدیم به من کنی، در حالی که می دونستی هر بار قراره اون رو شکسته تر از قبل تحویل بگیری و من اونقدر بدبخت بودم که حتی نتونستم فقط برای یکبار دیوار های قلبم رو پایین بکشم و بهت اجازه ی دسترسی به قلبم رو بدم؛ در حالی که می دونستم تو به بهترین شکل ممکن ازش مراقبت می کنی. ___ موجود خارق‌العاده ای که برای هدیه تاج گذاری به پادشاه تقدیم میشه؛ اما چی میشه اگه پادشاه قلبش رو تقدیم به اون موجود کنه؟ اطرافیان اون پادشاه چه فکری راجع به اون عشق میکنن؟ قراره خیلی راحت اجازه بدن اتفاق بیفته؟ ثورکی / استاکی / هاکای سیلور (پیترو و کلینت)
dear (عزیز کرده) by im-not-arshyabro
22 parts Ongoing
اسم:dear (عزیز کرده) درحال آپ✍🏻 ژانر:امگاورس٫امپرگ٫تاریخی٫اسمات و ..... کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:یونمین خلاصه: خاندان جئون معتقدن که امگا ها سفیدیه دنیا هستند همه ی مردم چوسان باور داشتن که هر امگایی که خون جئون ها را داشته باشه پاک ترین و زیبا ترین امگاست تا اینکه یه فردِ چینی که سفیر پادشاهیه چین بود تو بازار چشمش به امگایی زیبا روی و با ظرافت میخوره سفیر چینی اون امگای بی گناه رو به زور با خودش تا گیشا خانه میکشه و اونجا بهش تجاوز میکنه اون امگا که از خاندان جئون بود روز بعدش خودش رو با تیکه ای پارچه از سقف اتاقه گیشا خانه آویزون میکنه و خود کشی میکنه و بعد از اون تا چند صد سال بعد خاندان جئون امگایی از خون خود نداشتن و فکر میکردن که از طرف الهه ی ماه نفرین شدن و با ورود جونگکوک کوچولوی ما این نفرین شکسته شد. روز های اپ:جمعه ها این فیک خیلی گوگولی مگولی و سافت و بی دردسره و روزمرست پارت هاش هم احتمالا کم باشن 🎀ورژن کوکوی توی همین اکانت با همین اسم🎀
TENSION🍷(vkook) by seta8603
35 parts Ongoing
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامنظم ⭕️ فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst Couple: vkook ،....secret ♡ Setayesh* این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی
You may also like
Slide 1 of 10
MHA cover
Why?(drarry) cover
ʀᴀʙʙɪᴛ_drarry cover
Bermuda Triangle cover
لورنزو | Lorenzo cover
چتربازان  cover
Drarry Oneshots [Persian Translation] cover
Falling  cover
dear (عزیز کرده) cover
TENSION🍷(vkook) cover

MHA

19 parts Ongoing

°•My hero academia •Smut •oneShot •Yaoi •Todobaku •Tododeku •Bakudeku •Shinkami •Kiribaku •and other °•Snow