این داستان راجب هایبرید کوچولوییه که به پا به داستان زندگی کسایی میذاره که هرکدوم داستان عجیب و مسخره خودشون رو دارن. از یک دانشجو توی خوابگاه کثیفش گرفته تا یه پسر و پدرخوانده بی اعصابش. اما اصلی ترین داستان مال صاحبشه که هایبرید کوچولوی قصه مارو توی یه روز ساحلی پیدا میکنه. دنبال یه داستان فلاف هستین که بدون هیچ دغدغهای بهتون حس یه زندگی شاد رو بده؟ این شما و این هم بوک: «فرزند ابر» *مثل اینکه یه نفر انقد نرم باشه که انگار بچه یک ابره