جونگکوک پسرک جوانی که علاقه عجیبی به خدمتکار شدن داشت از نظر او باید همه چیز تمیز و عالی میبود هرگز به خدمتکار یا گارسون هتل بودن راضی نشد و بعد از استعفا شغلش توی هتل ، با تمام تلاش تونست نظر سرخدمتکار عمارت کیم رو جلب کنه و به عنوان یک خدمتکار وارد عمارت بشه توی مدت زمان خیلی کم با بقیه خدمتکار ها دوست شد و توی عمارت یک اتاق بهش تعلق پیدا کرد دو هفته بعد زمانی که کیم تهیونگ ارباب عمارت از نیوریوک به کره می اومد ، با استرس و دقت زیادی تمیزکاری میکرد درست همون موقع ارباب وارد شد و همه به صف به استقبالش رفتن اون لحظه جونگکوک متوجه نشد نگاه ارباب کیم روشه شاید اون شب، شبی بود که زندگی جونگکوک تغییر پیدا کرد شبی که برای اربابش چای سرو میکرد و اربابش که بهش گفت دوست دارم شوگر ددیت شم! شبی که جونگکوک برای لحظه ای حس کرد قلبش با نگاه سنگین اربابش از کنترل خارج شده کیم تهیونگی که با یک ربدوشامبر و نگاه خیرهش جونگکوک معصوم رو به عشقی عجیب دعوت میکرد عشق عجیبی که بین شوگر ددی و بیبی بوی قرار دادیش صورت گرفت قرار دادی که با عشق پیوند خورده بود! _____________________ کاپل:تهکوک فرعی:سپ ژانر:ددی کینگ،اسمات،فان Start:1401,9,7 End: ... ایده این فیک رو از چنل تهکوک بلودی برداشتم🦋💜