درد و اشک و اه نیست کافی ، بر شما / مرگ سزاوارتان نیست کنون ، بر شما تاوان مرگ اورا خواهم گرفت ، از شما / نوشم جام خون را هر لحظه من ، از شما ترس از سیاهی ها هست در این ، حال شما / خواهم برد لذت ، از این حال شما از قدیم میگویند «به خدا بسپار», «ببخش خدا کریمه» و ... چرا ؟ چرا باید کسی که بهم ظلم کرده را به خدا واگذار کنم ؟ مگر آن شخص به خدا ظلم کرده ؟ هیچ چیز لذت بخش تر از انتقام نیست. [ نویسنده : صحنه های دلخراش توی رمان هست اگه با روحیاتتون سازگاری نداره این رمان رو نخونید ]