لویی تاملینسون سخت تلاش کرده تا خود واقعیش نباشه. سال ها سعی کرده تا فردی نباشه که مردم قبولش ندارن. دیوارهایی که اطراف خودش ساخته به آرومی توسط پسری قدبلند با چشمهای سبز فرو میریزن. لویی تاملینسون، هری استایلز، راهپیمایی پراید و یک بوسه رو به هم اضافه کنید و چیزی که به دست میاد داستانیه پر از عشق و کسی که یاد میگیره دوست داشتن پسرها اشکالی نداره. چون عشق، عشقه، درسته؟ (لویی نقاشیه که گرایش جنسیش رو پنهان میکنه. هری عکاس عروسیه که با افتخار گی بودنش رو در آغوش میگیره. مطمئناً چیزی بین لیام و زین در جریانه و نایل خوشحاله و فقط تلاش میکنه یه رستوران افتتاح کنه.) •Persian Translation •Original Story by: @Raindropkiss1
7 parts