Story cover for 𝖡𝗅𝖺𝖼𝗄 𝖲𝗂𝗇𝗌 by aotrlo
𝖡𝗅𝖺𝖼𝗄 𝖲𝗂𝗇𝗌
  • WpView
    Reads 7,891
  • WpVote
    Votes 1,309
  • WpPart
    Parts 33
  • WpView
    Reads 7,891
  • WpVote
    Votes 1,309
  • WpPart
    Parts 33
Complete, First published Jan 17, 2023
پس خدا نیز ایشان را در شهواتی شرم‌آور به حال خود واگذاشت. حتی زنانشان روابط غیرطبیعی را جایگزین روابط طبیعی کردند. به همین سان مردان نیز از روابط طبیعی با زنان دست کشیده، در آتش شهوت نسبت به یکدیگر سوختند. مرد با مرد مرتکب اعمال شرم‌آور شده، مکافات در خور انحرافشان را در خود یافتند.
-انجیل،باب یک
𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾 : 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗁𝗈 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗁𝗈 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗆𝗂𝗇
𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾 : 𝖢𝗋𝗂𝗆𝖾 𝖣𝗋𝖺𝗆 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾 𝖲𝗆𝗎𝗍
𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋 : 𝖠𝗍𝗅𝖺𝗌
𝖲𝗍𝖺𝗋𝗍𝖾𝖽 : 𝖩𝖺𝗇𝗎𝖺𝗋𝗒 17, 2023


𝖾𝗇𝗃𝗈𝗒.
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add 𝖡𝗅𝖺𝖼𝗄 𝖲𝗂𝗇𝗌 to your library and receive updates
or
#3chanho
Content Guidelines
You may also like
𝐭𝐡𝐞 𝐪𝐮𝐢𝐞𝐭 𝐨𝐧𝐞 by mr_bangchan
6 parts Ongoing
⇽ هیچ‌کس یه مجرم سابق رو نمی‌پذیره، مخصوصاً اگه قاتلِ پدر خودش باشه. مینهو بعد از سال‌ها زندان، توی دنیایی آزاد می‌شه که حتی یه کار ساده هم بهش نمی‌دن. برای زنده موندن، برای کمک به مادرش، فقط یه راه باقی می‌مونه: رفتن به ارتش، اما یه مشکل جدی هست. اون یه امگاست... جایی که آلفاها حکومت می‌کنن، امگا بودن یعنی نقطه‌ضعف. یعنی طعمه. پس باید پنهان بشه؛ حتی اگه مجبور باشه خودش رو سرکوب کنه، با قرص یا با درد. اما ارتش فقط سختی فیزیکی نیست... اونجا، مینهو با افسر جوانی آشنا می‌شه. یه آلفای غالب به اسم هیونجین. و از اونجا... داستانی شروع می‌شه که هیچ‌کدوم‌شون برای بهای آخرش آماده نبودن.⇾᜴ ⇾𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝐭𝐡𝐞 𝐪𝐮𝐢𝐞𝐭 𝐨𝐧𝐞 ⇾𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: 𝐡𝐲𝐮𝐧𝐡𝐨_𝐜𝐡𝐚𝐧𝐡𝐨_𝐜𝐡𝐚𝐧𝐠𝐦𝐢𝐧 ⇾𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞𝐬: > Drama - Angst - Romance - ⇾Omegaverse - Psychological - Military - ⇾Smut🔞 。☆✼★━━━━━━ - ━━━━━━★✼☆。 ⇽با صدای رد پاش ، تمام سربازا از ترس سریع خم شده بودن تا به عنوان ادای احترام، باهاش چشم تو چشم نشن. اما برخلاف سربازا مینهو بدون هیچ گونه ادای احترامی، با صورتی پر از بُهت به قامت بلند هیونجین زل زده بود. هیونجین که پشت سرش قرار گرفته بود یهو ایستاد و لب زد: "هنوز نفهمیدی که کجا قرار گرفتی مگه نه؟!" مینهو فوری بلد شد
ʸᵒᵘʳ ˢᶜᵉⁿᵗ by Parallel_2006
30 parts Ongoing
《 جیسونگ امگا 19 ساله ای که برای قبولی تویه دانشگاه شب رو تو بهترين بار سئول میگذرونه به خاطر هیتش بدون این که بهفهمه هیتش رو با یک آلفا می‌گذروند اما صبح بعد اون اتفاق میترسه و قبل بیدار شدن الفا فرار میکنه حالا چی میشه اگه جیسونگه داستان ما یک ماه بعد دقیقا موقعی که قرار برای دانشگاه آماده بشه بفهمه که بارداره!؟ و از ترس این که اون الفا بچش رو سقط نکنه یا از جیسونگ بخواد بعد به دنیا امدن بچه اون و بهش بده بهش چیزی نگه و شیش سال تمام خودش بچه رو به تنهایی بزرگ کنه؟! و حالا چی میشه اگه اون آلفا لی مینهو آلفای اصلی باشه که صاحب بزرگ ترین شرکت واردات تجهیزات پزشکی و این دم و تشکیلات فقط پوشیش باشه برای کثافت کاری هاشه!؟ حالا دیگه جیسونگ 25 ساله شده و قرار سونو پسر شیش سالش رو به مدرسه ای ببره که دقیقا خواهر زاده مینهو میره به نظرتون مینهو جیسونگ رو یادشه؟! جیسونگ با دیدن مینهو اونم بعد شیش سال چه ری اکشنی نشون میده!؟ _دایی دایی سونو خیلی شبیه شماست مگه نه!؟ _حتما الفاتون خیلی خوشحاله از داشتن همچین خانواده ای _تو از اولم تو این خونه جایی نداشتی _امیدوارم بتونی پاپا رو ببخشی پسرم ولی این به نفع خودته به نظرتون چی در انتظار این خانواده سه نفره هست!؟》 Coupel:Minsung,Hyunlix,Chanmin Gener:Omegaverse,comedy,smut Writer:The parallel
You may also like
Slide 1 of 9
𝐭𝐡𝐞 𝐪𝐮𝐢𝐞𝐭 𝐨𝐧𝐞 cover
Foxiny Family "2min" cover
My boy cover
Last Firsts (Completed) cover
𝐂𝐀𝐋𝐈𝐆𝐎 *ᴠᴋᴏᴏᴋ* cover
pregnancy pill (minbin) cover
Lunatic Blonde cover
Underworld cover
ʸᵒᵘʳ ˢᶜᵉⁿᵗ cover

𝐭𝐡𝐞 𝐪𝐮𝐢𝐞𝐭 𝐨𝐧𝐞

6 parts Ongoing

⇽ هیچ‌کس یه مجرم سابق رو نمی‌پذیره، مخصوصاً اگه قاتلِ پدر خودش باشه. مینهو بعد از سال‌ها زندان، توی دنیایی آزاد می‌شه که حتی یه کار ساده هم بهش نمی‌دن. برای زنده موندن، برای کمک به مادرش، فقط یه راه باقی می‌مونه: رفتن به ارتش، اما یه مشکل جدی هست. اون یه امگاست... جایی که آلفاها حکومت می‌کنن، امگا بودن یعنی نقطه‌ضعف. یعنی طعمه. پس باید پنهان بشه؛ حتی اگه مجبور باشه خودش رو سرکوب کنه، با قرص یا با درد. اما ارتش فقط سختی فیزیکی نیست... اونجا، مینهو با افسر جوانی آشنا می‌شه. یه آلفای غالب به اسم هیونجین. و از اونجا... داستانی شروع می‌شه که هیچ‌کدوم‌شون برای بهای آخرش آماده نبودن.⇾᜴ ⇾𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝐭𝐡𝐞 𝐪𝐮𝐢𝐞𝐭 𝐨𝐧𝐞 ⇾𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: 𝐡𝐲𝐮𝐧𝐡𝐨_𝐜𝐡𝐚𝐧𝐡𝐨_𝐜𝐡𝐚𝐧𝐠𝐦𝐢𝐧 ⇾𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞𝐬: > Drama - Angst - Romance - ⇾Omegaverse - Psychological - Military - ⇾Smut🔞 。☆✼★━━━━━━ - ━━━━━━★✼☆。 ⇽با صدای رد پاش ، تمام سربازا از ترس سریع خم شده بودن تا به عنوان ادای احترام، باهاش چشم تو چشم نشن. اما برخلاف سربازا مینهو بدون هیچ گونه ادای احترامی، با صورتی پر از بُهت به قامت بلند هیونجین زل زده بود. هیونجین که پشت سرش قرار گرفته بود یهو ایستاد و لب زد: "هنوز نفهمیدی که کجا قرار گرفتی مگه نه؟!" مینهو فوری بلد شد