پارک رزان خوانندهی محبوب پاپ در برزخی گیر افتاده که هیچ راهی برای رهایی از آن نیست. رابطهی ناسالم او با هان مینسوک هر لحظه امکان دارد به روابط خانوادگی و حرفهی او آسیب جدی وارد کند. رزان هیچ راهی برای بهتر کردن شرایط ندارد. تنها چیزی که او را آرام میکند نوشتن در دفترچهای است که پشت تابلویی عطیقه در انباری مخفی کرده. او مدتهاست در آن دفترچه مینویسد. از احساساتش، از اتفاقهایی که برای او افتاده و از راه حلهایی که به ذهنش میرسد. اما چیزی که به آن دفترچه اهمیت میبخشد عکسها و مدارکی است که جرایم مینسوک را ثابت میکند و رزان تمام آنها را در همان دفترچه نگهداری میکند. در یک روز معمولی مینسوک به رزان میگويد که تابلوی عطیقه را فروخته و هیچوقت قصد ندارد دوباره چیزی شبیه به آن را بخرد. و به همین سادگی رزان دفترچه را گم میکند. بین تمام آدمهایی که میتوانستند آن تابلو را خریداری کنند، کسی که تابلو را خرید همکاری بود که رزان از آن نفرت داشت. پارک جیمین! حالا جیمین دفترچه خاطرات او را داشت و به این راحتی قرار نبود دست از سر او بردارد. تما سوالی که ذهن رزان را درگیر کرده بود این بود که جیمین دقیقا به دنبال چه بود؟ چرا بیخیال آن دفترچه نمیشد؟ اگر پارک جیمین هیچ گونه باجی را نمیپذیرفت، پس دقیقا به دنب
10 parts