از ساحل متنفر بود..از اون پسر و سمعک قدیمی مضخرفش متنفر بود..از همه خاطراتی که باهاش ساخته بود متنفر بود..از خودش متنفر بود! ➪ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴍɪɴsᴜɴɢ - ʜʏᴜɴʟɪx ♪ ➪ɢᴇɴ ʀᴇ: ɢᴇɴ - ᴀɴɢsᴛ - sʟɪᴄᴇ ᴏғ ʟɪғᴇ ♪ ➪ᴡʀɪᴛᴇʀ: ☁︎ʜɪʀᴏAll Rights Reserved
13 parts