باغ بابونه من رو به یاد تو می اندازد لبخند های شیرین هم همینطور البته هیچ لبخندی مانند لبخند تو شیرین نیست خسته ام مانند روح زخم خورده ام مانند چشم ها پس از گریه مانند زخم هایم خسته ام مانند صدایم که دگر شنیده نمیشود میخواهم بمیرم به اندازه ای که مرا نابود کردند زندگی چه ترسناک بود بابونه ی زیبای من خسته ام مانند تمام روز هایی که بدون تو سپری کردم خسته ام از گفتن کلمه ی دروغگو به تو بابونه ی عزیزم -cherry