Story cover for ⫷𝚕𝚘𝚟𝚎 𝚖𝚎⫸ by NastaranMoqadam
⫷𝚕𝚘𝚟𝚎 𝚖𝚎⫸
  • WpView
    Reads 3,425
  • WpVote
    Votes 677
  • WpPart
    Parts 32
  • WpView
    Reads 3,425
  • WpVote
    Votes 677
  • WpPart
    Parts 32
Ongoing, First published Feb 05, 2023
پسری 18ساله به اسم دوکیونگسو که برای کاربه
 عمارتی میره اماتوهمون شب اول توجه رئیس عمارتو به خودش جلب میکنه🙃
کاپل ها:کایسو(اصلی)، سهبک وچانهو
ژانر:مافیایی، رمنس، اسمات
نویسنده:نسترن
عشقابرای اولین بار فیک مینویسم لطفا باکامنتاتون و، ووت ازفیک حمایت کنین ممنون🖤😍
All Rights Reserved
Sign up to add ⫷𝚕𝚘𝚟𝚎 𝚖𝚎⫸ to your library and receive updates
or
#73کایسو
Content Guidelines
You may also like
Coshay / نامیرا by rominaromina396
128 parts Ongoing
فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :
Finix (yoonmin) by Ruby___writer
26 parts Ongoing
مین یونگی، آلفایی سرسخت و مستقل، پلیسیه که برای ارتقاء شغلی تصمیم می‌گیره وارد «آشیانه آلفا» بشه؛ آکادمی‌ای سخت و رقابتی برای تبدیل شدن به نیروی ویژه. اما درست قبل از شروع این مسیر، فشاری از سمت خانواده و تصمیمی پشت درهای بسته، اونو مجبور به پذیرش ازدواجی می‌کنه که هیچ‌وقت انتخاب خودش نبوده - با پارک جیمین، امگایی که پسر رئیس جدید سازمان ضدتروریسم کره‌ست. ورود به آکادمی برای یونگی فرصتیه برای فاصله گرفتن از این اجبار. اما نمی‌دونه جیمین هم، با هدفی مستقل و شخصیتی متفاوت از تمام کلیشه‌های ذهنی یونگی، وارد همون مسیر شده و حالا به‌عنوان تنها امگای حاضر در آشیانه، بیش از همه زیر نگاه‌هاست! بعضی تقاطع‌ها فقط آغازن، نه به مقصد ، بلکه به جایی که هیچ‌کس نمی‌تونه پیش‌بینیش کنه... ___________________________________ نام فیک : Finix کاپل اصلی : yoonmin (یونمین) ژانر : امگاورس / ازدواج اجباری / پلیسی / انگست / اکشن / رومنس / اسمات / عشق نفرت نویسنده : روبی ❤️ وضعیت : درحال انتشار (کپی ممنوع)⚠️ ____________________________________
Smell Of Death | بـــوے  ̶ م̶ر̶گ̶ــــ by w_crow
26 parts Ongoing
🚨‼️🔞دارای صحنە های باز و خشن - BDSM 🔞‼️🚨 ژانر ~ رازآلود ، روانشناسی با چاشنی درام ، مافیایی 🚨سد انده! و بوک مریضیه 👨🏻‍🦯این داستان نە جهت تایید یا شناختە شدن بلکە صرفا برای تفریح و لذت نویسندە از به‌چوخ دادن کارکترا نوشتە میشە! کاپل ها ~ چانجین ، مینسونگ کاپل های فرعی ~ چانمین ، هیونلیکس ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ اسمشو زمزمه کرد: "جیسونگ." پسر روی تخت دراز کشیده بود ؛ دست‌ها و پاهاش با روبان مشکی رنگی بسته شده بودن ، چشم بندی روی چشماش بود و مثل یه شئ لوکس کادوپیچ شده بود. قفسهٔ سینه‌اش از نفساش آروم و عمیق بالا و پایین می‌شد ، اما مینهو می‌دونست ، اون بیداره. حسش می‌کرد. لرزش‌های نامحسوسش و لبای قرمز و لرزونشو میدید و میدونست پسرک ترسیده... و این مینهو بود که خودشو سرزنش میکرد بابت چیزی که از خیلی وقت پیش به خوبی فهمیدە بود! پسر میدونست هرچقدر بیشتر دستو پا بزنە ، بیشتر توی باتلاق چان گیر میوفته و اهرم فشار جدیدش قرارە جیسونگ باشە و بازم سعی کرده بود فرار کنه! چان پشت سرشون ، با لذت آشکاری توی چشماش ، ایستاده بود. دست‌هاش رو توی جیب فرو برده بود و از دیدن عکس‌العمل پسرش لذت می‌برد. آروم ، با لحنی که از همیشه عمیق‌تر بود گفت: "بهت گفته بودم لی‌نو! ؛ تو مجبورتر از چیزی هستی که فکرشو می‌
Wild heart by glanda_kv
30 parts Ongoing
--- کیم تهیونگ، امگاییه که پدرش برای جور کردن پول شرکت در حال ورشکستگی، اونو به یه آدم سادیسمی می‌فروشه. تهیونگ بعد از اون معامله‌ی تلخ، توی یه انبار متروکه زندانی میشه و روزای سخت و پر از شکنجه رو پشت سر می‌ذاره. اما سرنوشت یه نقشه‌ی دیگه براش داشت. جئون جنگکوک، الفای اصیلی که توی یکی از مأموریت‌هاش سر از همون انبار درمیاره، تهیونگ رو پیدا می‌کنه. امگایی که شکسته و بی‌جون، دیگه هیچ امیدی به زندگی نداره. بعد از تلاش نافرجام تهیونگ برای خودکشی، جنگکوک تازه می‌فهمه که نبودنش چه خلأ بزرگی توی زندگیش درست کرده. از همون لحظه، تهیونگ تبدیل میشه به چیزی فراتر از یه نفر برای کوک؛ میشه دلیلی برای نفس کشیدن و حالا، جنگکوک حاضر میشه همه‌چیزشو وسط بذاره، تا فقط یه چیزو مطمئن کنه؛ تهیونگ زنده بمونه... و هیچ‌وقت دیگه آسیب نبینه. --- • ژانر:عاشقانه+انگست+هیجانی+امگاورس+اسمات. • کاپل: کوکوی، یونمین •وضعیت: درحال آپ
You may also like
Slide 1 of 10
Coshay / نامیرا cover
(GANGSTER) COMPLETED   cover
𝑭𝒊𝒓𝒔𝒕 𝒎𝒆𝒆𝒕𝒊𝒏𝒈�《𝒗𝒌𝒐𝒐𝒌》 cover
Finix (yoonmin) cover
Smell Of Death | بـــوے  ̶ م̶ر̶گ̶ــــ cover
Dual Alpha / آلفای دوجانبه cover
Wild heart cover
🔞God father 🔞👑 cover
Silence & shadow/سکوت و سایه cover
THE GAME OF DESTINY cover

Coshay / نامیرا

128 parts Ongoing

فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :