[تمام شده] "این فیکشن ترجمه شدهست" کسی که اون میخواد دوستپسر خواهرشه. این کار اشتباهه. خودشم اینو میدونه؛ ولی باعث نمیشه دست از خواستهش برداره. بکهیون آرزو میکرد که ای کاش کسی بود تا بهش هشدار بده که بعد از بدست آوردنش چقد اوضاع قراره پیچیده بشه. یا شایدم این درسی بود که قرار بود کارما بهش یاد بده. هرچند که اهمیتی هم نمیداد. ➻ᴡʀɪᴛᴇʀ| ᴄɪɴᴅɪ_ᴇ614 ➻ᴛʀᴀɴꜱʟᴀᴛᴏʀ| ᴄʀᴜᴇʟʟᴀ ➻ᴄᴏᴜᴘʟᴇ| ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ, ᴋᴀɪꜱᴏᴏ, ʟᴀʏʜᴜɴ ➻ɢᴇɴʀᴇ| ᴅʀᴀᴍ, ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, ꜱᴍᴜᴛ