آجومای روبرو دیگه ترسناک بنظر نمیومد در واقع کلمه ترسناک زیادی غلیظ بود باید گفت غریب . میگن انسان برده عادته و از هر چیز جدیدی فرار میکنه. بکهیون بعد از بار ها دیدن پیرزن همسایش ، عادت اشنایی به اون آجومای سیگاری که براش کیمچی خونگی میورد پیدا کرده بود. اپارتمان آجوما مثل خودش کهنه بود ، بوی ترش کیمچی و تنباکو میداد. « آیش شما مردا باید دوبار بمیرین یبار برای اینکه بفهمین ارزششو نداشت دل کسی رو بشکونید بار دیگه هم مثل یه زن از این دنیا خلاص شین » Chanbeak , sekaihunAll Rights Reserved