تونل شون تسه سقوط کرد این چیزی بود که درست جلوی چشمهای ییبو رخ داد، اونم وقتی داشت تمام تلاششو میکرد که ماشین جان وارد اون تونل نشه... اما شد و ییبو دید که سقف تونل چطور پشت سر اون ماشین فرو ریخت حالا تیم امداد برای بیرون کشیدن جان از زیر آوار تونل داره اقدام میکنه و ییبو پشت دیوار تونل با جان حرف میزنه تا اونو برای لحظه نجات سرپا نگه داره بخشی از مکالمات: - ییبو! یه چیزی میگم نترس - این یعنی قراره تا سرحد مرگ بترسم - نه حالا تا اون حد، اینکه خاک زیر پام داره منو به داخل میکشه اونقدر هم ترسناک نیست 👈 هپی اند 👈 پایان یافتهAll Rights Reserved