__________ 𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝 𝐀𝐧𝐝 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲 __________ ≣ شهر خاکستری بود، حتی بستنی های توت فرنگی هم دیگه طعم شن میدادن! هیچی برای از دست دادن نداشت. تعداد قرص های زیاد؟ بکهیون همش رو خورده بود! پریدن روی ریل مترو؟ نه زیادی ترسناک به نظر میرسید. مثل احمق ها توی اینترنت به دنبال راه حلی برای خودکشی بدون درد بود که اعلانی توجهش رو جلب کرد! « میخوای بمیری؟ بسپرش به من! » اگه به گذشته برمیگشت هیچ وقت روی اون اعلان کلیک نمیکرد هیچ وقت! چون هیچ وقت بکهیون فکر نمیکرد بعد استخدامی که توی دارکوب انجام داده بود حالا قاتلی به اسم پارک چانیول از نیویورک به سئول میومد تا قربانی جدیدش رو ملاقات کنه!! ═══ ≣ چاقو روی بدنش میرقصید و این خون بود که از بین زخم هاش بیرون میومد و گرما رو بهش هدیه میداد طی روز های اخیر درد تنها احساسی بود که تجربه کرده بود و پارگی تار های صوتیاش جیغ زدن رو براش دردناک تر میکرد که فرشته مرگ خندید _ جیغ بزن بکهیون!! بهم یادآوری کن کی داره بهت جنون رو هدیه میده!! 𝐅𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧: 𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝 𝐀𝐧𝐝 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐂𝐫𝐢𝐦𝐞, 𝐒𝐦𝐮𝐭, 𝐀𝐠𝐠𝐫𝐞𝐬𝐬𝐢𝐯𝐞 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐛𝐚𝐞𝐤, 𝐇𝐮𝐧𝐡𝐚𝐧, 𝐊𝐫𝐢𝐬𝐡𝐨 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐄𝐝𝐞𝐧 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐧𝐞𝐥: @𝐲𝐨𝐧𝐠_𝐜𝐡𝐚𝐧𝐬𝐨𝐧
5 parts