-tied together✨-آنگویینگ
  • Reads 12,306
  • Votes 1,695
  • Parts 15
Sign up to add -tied together✨-آنگویینگ to your library and receive updates
or
#210yoonmin
Content Guidelines
You may also like
عشق همانند زیبایی ماه و ارامش باران  by SetayeshMaleki0
19 parts Ongoing
کاپل اصلی : تهمینکوک کاپل فرعی : نامجین سپ جنلیسا ژانر : طنز ، امپرگ ، اسمات🔞، اکشن ، مافیایی ، پلیسی تهیونگ: من خیلی زود بزرگ شدم انقدر زود که نفهمیدم کِی ۱۳ سالم شد و بدبختیام شروع شد دلم میخواد برگردم به همون زمانی که حتی معنی دردامو نمیدونستم و فقط می خندیدم __ -اگر از منِ واقعی متنفر بشین چی؟ +تهیونگا تو ،تو هر حالتی برای ما بهترینی و ما قرار نیست ازت متنفر بشیم ×نه زمانی که عاشقت شدیم -یعنی ترکم نمی کنین؟ × معلومه که نه +من حتی شده قید خانوادمو میزنم ولی از پیشتون نمی‌رم اون یه بارم که از پیشتون رفتم ، باعث شد بفهمم اگه از دستتون فرار کنم از قلبی که عاشق شده نمیتونم ×حتی قید خواهرتم میزنی؟ +اون کصخلو کی خانواده حساب می‌کنه آخه ×... -... +... بعد لحظه ای نگاه کردن به هم شروع کردن به خندیدن از ته دل می‌خندیدن ، جوری که انگار هیچوقت اون اتفاقات براشون نیفتاده بود انگار بالاخره قلب تهیونگ آروم گرفته بود ، از اون طوفانی که یه روز فکر میکرد هیچوقت به پایان نمی‌رسه
You may also like
Slide 1 of 10
عشق همانند زیبایی ماه و ارامش باران  cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover
Hαɾɱσɳყ σϝ ԃҽαƚԋ cover
𝙈𝙪𝙡𝙩𝙞/𝙛𝙖𝙠𝙚 𝙘𝙝𝙖𝙩 | 𝙩𝙧𝙞𝙥𝙡𝙚 𝙗𝙚𝙙 cover
🚷 MY RED BALLERINA🚷 cover
Sweet Gambling💲 cover
🍷|ᴛʰʳᵉᵉ sᵗʳᵃⁿᵍᵉʳˢ|• [vkookmin] cover
L♡VE RACE cover
𝙂𝙧𝙖𝙮 𝘽𝙡𝙞𝙣𝙙  cover
جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي cover

عشق همانند زیبایی ماه و ارامش باران

19 parts Ongoing

کاپل اصلی : تهمینکوک کاپل فرعی : نامجین سپ جنلیسا ژانر : طنز ، امپرگ ، اسمات🔞، اکشن ، مافیایی ، پلیسی تهیونگ: من خیلی زود بزرگ شدم انقدر زود که نفهمیدم کِی ۱۳ سالم شد و بدبختیام شروع شد دلم میخواد برگردم به همون زمانی که حتی معنی دردامو نمیدونستم و فقط می خندیدم __ -اگر از منِ واقعی متنفر بشین چی؟ +تهیونگا تو ،تو هر حالتی برای ما بهترینی و ما قرار نیست ازت متنفر بشیم ×نه زمانی که عاشقت شدیم -یعنی ترکم نمی کنین؟ × معلومه که نه +من حتی شده قید خانوادمو میزنم ولی از پیشتون نمی‌رم اون یه بارم که از پیشتون رفتم ، باعث شد بفهمم اگه از دستتون فرار کنم از قلبی که عاشق شده نمیتونم ×حتی قید خواهرتم میزنی؟ +اون کصخلو کی خانواده حساب می‌کنه آخه ×... -... +... بعد لحظه ای نگاه کردن به هم شروع کردن به خندیدن از ته دل می‌خندیدن ، جوری که انگار هیچوقت اون اتفاقات براشون نیفتاده بود انگار بالاخره قلب تهیونگ آروم گرفته بود ، از اون طوفانی که یه روز فکر میکرد هیچوقت به پایان نمی‌رسه