ILLUSIONS VISION 🌀

یه زندگی که هرگز متعلق به تو نبود، رویاهایی که حق آرزوشونو نداشتی
آنقدر ترسیده که بتونی خود واقعیت باشی، آنقدر ضعیف که حتی بتونی شخص دیگه ای باشی...
اما هر بار به دنبال جواب، برای هدفی که مدت هاست از بین رفته، همچنان ادامه میدیو میدیو میدی ....
این چه بخش بی رحمیه که ما باید بازیش کنیم؟ تا تو راهی زندگی کنیم که اونا یه بار رهاش کردن.
چیزی که رفته دیگه رفته، چیزی که گذشته دیگه گذشته، چیزهایی که نباید وجود داشته باشن رو نمیشه دوباره آرزو کرد
چرا که هنوز زخم هایی هست که گذشت زمان درمانشون نمیکنه ...
وقتی به نظر میاد همه چیز از دست رفته، وقتی همه چی از بین رفته، ما دیگه نباید به جلو ادامه بدیم...
برای کنار گذاشتن چیزهایی که غم زدگی فرسوده شون کرد، سلاحتو آماده کن و شانستو امتحان کن (شلیک کن)
درست همونطور که فکر می کردم ....
مادری که سال هاست دیگه نیست، خواهری که نفسای آخرشو می کشه، یه زندگی برای زندگی، یه مرگ برای مرگ...
شعله ای که سوخت تا دروغ هارو از بین ببره، اما حقیقت در نهایت آشکار شد پس بذار هرچی که قراره اتفاق بیفته قدم جلو بذاره و ممکن بشه ...
سرتو پایین بنداز برادر، به خواب برو، سنگینی بار این قول، دیگه بیشتر از این روی دوش تو نیست ....