Story cover for ❣once upon a time:desire🩸❤️‍🔥🏍🔧 by Reshiedmaroh
❣once upon a time:desire🩸❤️‍🔥🏍🔧
  • WpView
    Membaca 3,696
  • WpVote
    Suara 603
  • WpPart
    Bagian 15
  • WpHistory
    Durasi 11h 52m
  • WpView
    Membaca 3,696
  • WpVote
    Suara 603
  • WpPart
    Bagian 15
  • WpHistory
    Durasi 11h 52m
Bersambung, Awal publikasi Mei 25, 2023
بکهیون سرجاش خشکش زد. عضلاتش برای یک ثانیه از حرکت ایستاد و تمام حس‌هاش روی بویی که همون لحظه به مشامش رسیده بود، تمرکز کرد. 
اون مرد بوی قوی‌ترین و سیاه‌ترین قهوه‌ی جهانو می‌داد، تلخ اما معتادکننده، به همراه بوی مس و آتیش و شاید زیتون. بویی کاملا مردونه. 
بدون اینکه کنترلی روش داشته باشه، یک دفعه به طور شدیدی احساس گرسنگی کرد و لثه‌هاش به خارش افتاد؛ خون توی گوش‌هاش غرش می‌کرد و انگار هوای اطرافش متبلور شده بود. متعجب از خودش یه قدم عقب رفت و پشت کاپوت باز اتومبیلش قایم شد.

_من چه مرگم شده؟

هیچ وقت اینقدر شدید احساس عطش نکرده بود...


کاپل: چانبک⁦⁠♡⁩ سکای♡⁩
Seluruh Hak Cipta Dilindungi Undang-Undang
Daftar untuk menambahkan ❣once upon a time:desire🩸❤️‍🔥🏍🔧 ke perpustakaan Anda dan menerima pembaruan
atau
#18کای
Panduan Muatan
anda mungkin juga menyukai
"your eyes" oleh melooni17
24 bab Lengkap
[کامل شده] "جیمینی..بلخره یه روزی تورو مال خودم میکنم حتی شده دنیا رو آتیش بزنم البته همراه آدماش!" . _میدونی آقای پارک....من رو همیشه آروم میدیدی...من کلا آدم ارومیم...ولی روی خط قرمز هام خیلی خیلی حساسم....دست گذاشتی روی خط قرمزم...خط قرمز من پسرته...خط قرمزم رو آزار دادی...اذیتش کردی...کار اشتباهی کردی آقای پارک...الان اونقدری عصبی هستم که با کشتن دخترت و خودت هم آروم نمیشم! . ."راضی کردن پدرت اصلا کار سختی نبود...خواهرت آخر سر جنده بازیاش منو از دست داد...که البته من هرگز مال اون نمیشد...چون تمام وجود و روح و احساسات من من پیش توعه و مال توعه پسر یونگی" . "جیمینا...حتی اگه تو بهم علاقه ای هم نداشته باشی....من باهات ازدواج میکنم....من خودخواهم...نمیزارم تو مال کس دیگه ای بشی...تو مال خودمی مال خود خود من:)" . . . ولی چی میشه اگه بین این چهار نفر(کوکوی و یونمین) دو نفرشون قبلا عاشق هم بودن؟ کاپل:یونمین کاپل فرعی:کوکوی روزهای آپ:اگه حمایت بشه هر روز ژانر:عاشقونه..اصمات..کمی انگست..ماجراجویی.. دارای صحنه های🔞 برای هردو کاپل یونگی:تاپ. جیمین:باتم کوک:تاپ. تهیونگ:باتم
𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙢𝙖𝙟𝙚𝙨𝙩𝙮 [KookV] oleh Jasminjhs
22 bab Lengkap Dewasa
-من خیلی بهتر از سربازهای شما می‌تونم شمشیر به دست بگیرم. -برای همین دفعه آخری که یواشکی از قصر بیرون رفته بودی کنار یه مشت دزد پیدات کردم؟ -به زور که اونجا نبودم! -متوجه‌ای که این حرفت بدتره؟! -من که نمی‌دونستم اون‌ها دزدن. -فقط برو بیرون تهیونگ... آه خواجه چئو بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم تنها هدفش تو زندگی اینه که من رو شکنجه بده. - - ازدواج‌های جونگکوک، پادشاهِ سرزمین جوسئون، تا الان همگی به خاطر حفظ موقعیت و راضی نگه‌داشتن وزرا بوده. اما اوضاع زمانی پیچیده میشه که ازدواج به اجبار امگای سرکش خانواده‌ی کیم، تهیونگ، با جونگکوک هنوز واقعی نشده. البته چطوری قراره واقعی بشه وقتی تنها کاری که تهیونگ انجام میده اینه که اعصاب پادشاه بیچاره رو به بازی بگیره و پیرش کنه؟ با این وجود، تهیونگ تنها کسیه که توی حرمسرا میتونه قانون شکنی کنه و از مجازات‌هاش فرار کنه. • Author: Abby • Couple: KookV • Genre: Historical, Omegaverse, Romance, Comedy, Smut, Mpreg
Frozen Heart [FULL]  oleh Zazar_96
39 bab Lengkap Dewasa
اسم: قلب یخ زده کاپل: بکیول، چانبک کاپل فرعی:بکسو، کایسو ژانر: رمنس، انگست، اسمات نویسنده:هیلدا خلاصه‌: بیون بکهیون رئیس جوان یک شرکت بزرگ معماری که هنوز توی گذشته تلخ خودش غرق شده و قلب یخ زده اش مانعی برای نجات پیدا کردنش کسی که سردی قلبش از چشم‌هاش پیداست و باعث میشه وجود هرکسی که باهاش برخورد میکنه از وحشت و غم یخ بزنه و تنها کسی که میتونه باعث گرم شدن قلبش بشه دو کیونگسو خدمتکار عمارتشه پارک چانیول کارمنده ساده ی شرکت که نگاه یخ زده رئیس بیون باعث میشه دلش بخواد وارد زندگیش بشه و بر خلاف ترسش باهاش دوست باشه اما آیا با وجود پس زدن های بکهیون میتونه؟ " IF EVEN WORLD AGAINST OUR LOVE,I CAN'T LIVE WITHOUT YOU" "حتی اگر دنیا بر علیه عشق ما باشه،من نمیتونم بدون تو زندگی کنم" . . عشق و عقل دو آفریده متفاوت هستند.عقل انسان را در هم گره می زند و اجازه هیچ خطری را به او نمیدهد اما عشق حلال مشکلات است و دل را به دریا می زند.عقل همیشه هشدار می دهد و نصیحت می کند و می گوید مراقب باش که از خود بیخود نشوی درحالی که عشق می گوید اصلا مهم نیست در همه چیز غرق شو و فراموش کن.عقل به سادگی در هم نمی شکند اما عشق به راحتی به تلی از خاک بدل می شود.اما نباید فراموش کرد که گنج ها در بین ویرانه ها پنهان شده اند.یک دل شکسته گنج هایی را در خود پنهان کرد
Hundredth Day / OneShot oleh AylaXee
1 bab Lengkap
عنوان: صدمین روز - Hundredth Day نویسنده: xee ژانر: تخیلی - Fluffy - رومانتیک زوج: کایلو معرفی:. هر روز و هر ساعت به اسم لذت بردن کارای زیادی میکنیم بی توجه به این موضوع که آیا لذت ما برای بقیه هم لذت بخش هست یا نه، بی توجه دردی که گاهی به بقیه میدیدم انقدر توی این دروغ پیش میریم که دیگه فراموش میکنیم لذت واقعی چه رنگ و بویی داشته و فقط میخوایم باور کنیم داریم لذت میبریم ولو به قیمت نابود کردن وجودخودمون و فقط لحظه ای به خود می آییم که وجود زخمی ما تصمیم به انتقام ازمون میگیره فوروارد: روبی هوف بزرگی کرد "خنگی.. خنگ... یعنی لو هان رو یادت نمیاد؟ البته خب منم اگه اندازه تو به همه چیز جز ارزش ادما فک میکردم مطئنا این پسر رو یادم میرفت، بذار راهنمایی کنم، ترم دوم دانشکده، احیانا یه شوخی خرکی نکردی؟" کای کمی سرشو چپ و راست خم کرد و با نگاه هنگی به اونطرف خیابون سعی داشت به خاطر بیاره چیزی که روبی میگفت ماله 19 سالگیش بود و اون الان 26 سالش بود و حتی یادش نمی امد دیروز چه لباسی پوشیده بوده چه برسه به اینکه بدونه 7 سال پیش چیکار کرده روبی چشمش رو چرخوند، خیلی کلافه بود، به وجود اوردن این بچه یکی از اشتباهاتش بود "هوف... 7 سال پیش اون توی دانشکده شما بورس شد... و شما کَله خرا فک کردین یه سوژه خوب برا مسخره بازیتون پیدا کردین... هنوز یا
𝙎𝙞𝙡𝙡𝙖𝙜 oleh iLunaphile
4 bab Bersambung Dewasa
⋆ ‌𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝑆𝑖𝑙𝑙𝑎𝑔 ⋆ ‌𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐶𝑟𝑖𝑚𝑖𝑛𝑎𝑙, 𝑀𝑦𝑠𝑡𝑒𝑟𝑦, 𝑇ℎ𝑟𝑖𝑙𝑙𝑒𝑟, 𝑆𝑚𝑢𝑡 ⋆ ‌𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞𝐬: 𝑌𝑢𝑛𝑔𝑖, 𝑆𝑎𝑛ℎ𝑤𝑎, 𝑀𝑖𝑛𝑠𝑢𝑛𝑔 ⋆ ‌𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲: مینگی، وکیلی که باور داره قانون تنها پناهگاه انسانه، و یونهو، وکیلی که قانون براش چیزی جز قفس نیست. وقتی سرنوشت اون‌ها رو مقابل هم قرار می‌ده، بین پرونده‌ها و رازهای خانوادگی، خط باریک میان حقیقت و دروغ، عدالت و انتقام، عشق و خیانت محو می‌شه. و شاید بزرگ‌ترین محاکمه، نه در دادگاه... بلکه در قلب خودشون رقم بخوره. در شهری که شب‌هاش پر از اسرار پنهانه، چهار نفر هر کدوم با گذشته‌ای زخمی، به دام پرونده‌هایی می‌افتن که بیش از متهم، خودِ اون‌ها رو محاکمه می‌کنه. وقتی یک قتل، پرده از پیوندهای فراموش‌شده و خیانت‌های قدیمی برمی‌داره، دیگه معلوم نیست کدومشون قاضی‌ان، کدوم متهم... و کدوم قربانی.
Floricide | Sope  oleh Mamacita_01
12 bab Bersambung Dewasa
┊Summary: در شهری که عدالت فروخته میشه، قاتلی در سایه‌ها نفس می‌کشه. بهش میگن جک؛ کابوس تمام کسایی که فکر میکنن دست قانون بهشون نمیره. هر قتلش مثل یک امضاست، و هر نامه‌ای که جا میذاره، دهن‌کجی به پلیس. مین یونگی، افسر کارکشته‌ی پرونده، قسم خورده تا وقتی اون رو پشت میله‌های زندان نبینه، عقب نشینی نکنه. اما درست وسط این تعقیب و گریز، یک غریبه‌ی عجیب وارد زندگیش میشه. کسی که طوفان وجودش رو از نگاهش میشد فهمید... ولی نمیشد ازش دل کند. درست همونجا بود که مرز درست و غلط کم‌کم محو میشد و عشق و نفرت باهم گره میخوردن. و هیچکس نمیدونست کی قراره ضربه‌ی اخر رو بزنه. ┊Teaser: _هیچکاری نتونستم بکنم، چیکار میکردم؟ خب دوستم نداشت، به قول خودش اونقدراهم احمق نبود که یکی مثل من رو دوست داشته باشه. و بعد اون رفت. طوری رفت که من ارزو کردم کاش دست کم برمیگشت و با تمسخر بهم نگاه میکرد، تا بفهمم حداقل لایق نگاه اخرش بودم... **** ┊Genre:Criminal, Angst, Romance, Smut ┊Couple: Sope, Vkook، Namjin ┊Writer: Shinrai ┊up : saturday
𝗣𝘂𝗿𝗽𝗹𝗲 𝗠𝗼𝗷𝗶𝘁𝗼 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄 oleh manilarise
38 bab Bersambung
موهیتوی بنفش | 𝖯𝗎𝗋𝗉𝗅𝖾 𝗆𝗈𝗃𝗂𝗍𝗈 تلقین چیزیه که روی ناخودآگاهِ انسان تاثیر میزاره، اگر با یک چیزی مدام مغزت رو به گا بدی و با خودت تکرار و تلقین کنی، قطعا توی ذهنت شکل میگیره. اما نه عاشق بودن! عشق رو نمیشه با تظاهر، پول و مال و زیبایی بدست آورد. تظاهر به دوست داشتن فقط میتونه احساساتِ واقعی که داری و ناخودآگاهت سعی داره اونهارو از خودآگاهت مخفی کنه، برات رو کنه و تورو تو یک بگایی بندازه! ژانر ↶ عاشقانه، کمدی، کمی دراما، اسمات کاپل ↶ «اصلی - ویکوک» تهیونگ↑- جونگکوک↓ «فرعی - سپ» قسمتی از فیک ↶ _به من نگو موهیتوی بنفش! _پس چی بگم؟ غیر ازینه که مثل یک موهیتو تو یک روزِ تابستونیِ گرمِ تخمی، برام لذت بخش و آرامش بخشی؟ غیر ازینه که با اون موهای بنفشِ دلبرت، ضربان قلبم رو روی هزار میبری و کاری میکنی دلم بخواد هرروز صبح اون تار های بنفشِ لعنتی روی سینه‌م باشن؟ خب بیشعور. تو خودِ موهیتوی بنفشی! •روزِ آپ: دوشنبه ها•
anda mungkin juga menyukai
Slide 1 of 9
 " 𝘼𝙁𝙏𝙀𝙍 𝙔𝙊𝙐 " cover
"your eyes" cover
𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙢𝙖𝙟𝙚𝙨𝙩𝙮 [KookV] cover
Frozen Heart [FULL]  cover
Sfortunato cover
Hundredth Day / OneShot cover
𝙎𝙞𝙡𝙡𝙖𝙜 cover
Floricide | Sope  cover
𝗣𝘂𝗿𝗽𝗹𝗲 𝗠𝗼𝗷𝗶𝘁𝗼 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄 cover

" 𝘼𝙁𝙏𝙀𝙍 𝙔𝙊𝙐 "

18 bab Bersambung Dewasa

" پس از تو " در سال ۱۸۹۹ استاد روانشناسی دانشکده پزشکی آکسفورد، عاشق دانشجوی خود می شود. عشقی که نه دلیلی برایش وجود داشت و نه پیمانی، عهدی میان قلبها در کار نبود. راز سر به مهری بود که در دلش پنهان داشته بود ، همه این اتفاقات تا قبل از آن بود که بفهمد این علاقه نوشکفته، دوطرفه است... وای از زمانی که مجبور شود برای حفظ سمتش در آن جامعه عشق ناشناس ، دست به بی رحمانه ترین کار بزند... ●●● بعد از تو ، چه بر سر من آمد ؟ ببین از من چه ساختی ؟ آری این منم اما منِ پس از تو... بگو هنوز هم مرا میخواهی؟ شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد برد.... دیر کردی نیمه‌ی عاشق‌ترم را باد برد.... ●●●