با بغض گفتم: +تو ازم معذرت خواستی....التماسم کردی که بمونم حالا میگی برم؟ درحالی که مست بود با چشمای خمار و پر اشکش بهش خیره شد: _من اون آدمی نیستم که تو ذهنت ساختی کوکی...من آدم خوبی نیستم +چرا نمیزاری کنارت باشم؟ _من آدم وحشتناکی ام کوک...آدما هرچقدر بهم نزدیکتر که میشن بیشتر متنفر میشن دستشو روی گونه های پسرک مقابلش گذاشت: _شاید همه دنیا از من متنفر باشن اما...تنها کسی که نظرش برام مهمه تویی اشکای کوک بی اختیار سرازیر شد: _نمیخوام از من متنفر باشی بدون هیچ اراده ای بغلش کرد و بوی تلخ جیمین رو به مشامش رسوند: +نیستم...من ازت متنفر نیستم...م..من هنوز نبخشیدمت،باید ..باید پیشت بمونم تا کاری کنی ببخشمت...من کسی رو به جز تو ندارم...هیچ کسی رو ندارم:) ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ✨ ᴍᴀꜰɪᴀ✨ ᴀɴᴄᴇꜱᴛᴏʀꜱ✨ ꜱᴍᴜᴛ✨ Capel:jikook,kookmin_namjin تعداد پارت:نامعلوم(ادامه دارد)All Rights Reserved