به من از دور نگاه کن؛
من از نزدیک شکستهم.
.
.
هری فکر میکنه دنیا خیلی بی معنیه،اون فکر میکنه لبخند ها هم پوچن؛و لویی برای هری یک مرثیه برای شکوفه ی لبخنده.
[completed]
عروسک باربی رفت.
و همچنین پسری با موهای مشکی و مژگان بلند.
همه میرفتند.
what do you do when a chapter ends?
Do you close the book and never read it again?