🔴 #Full 🔴 بی صدا خندید و همونطور که جزئیات صورت پسر رو تماشا میکرد، زمزمهوار گفت: - پس تو کسی هستی که قراره سرنوشتم رو تغییر بده... بدون توجه به سرمای خنجری که روی گلوش فشرده میشد، ادامه داد: - خوشگلی! کشیش اخمی کرد و با حرص دندونهاش رو روی هم سابید. صبرش برای بریدن گلوی اون هیولای لعنتی رو به اتمام بود. - این وصیتته؟ کیم تهیونگ خونآشام دو رگهای که سالها به دنبال شخصی در رویاهاش گشت تا نفرین سرنوشتش رو بشکنه؛ اما چهارصد سال بعد زمانی که کشیش جوان با خشمی بی انتها به چشمهاش خیره شده بود و قصد داشت تا گلوی مرد رو پاره کنه، در همون نگاه اول اون رو شناخت. چشمهای بنفش رنگ و خوش حالتش در تمام این سالها حتی یک لحظه از یادش نرفته بود، اون پسر کسی بود که سرنوشت خونآشام رو تغییر میداد. کشیش باید بهای شکستن نفرین رو با روح و یا قلبش میپرداخت، آیا میتونست از شر اون هیولا خلاص بشه؟ ༺ Liberté Novels ༻ Name: Black Bloom نام داستان: شکوفهی سیاه Couple: VMin کاپل: ویمین Romance, Horror, Fantasy, Angst عاشقانه، ترسناک، فانتزی، انگست ■ A MultiShot by Flora & Mizzle ■
6 parts